اگر ترکم کنی

 اگر در این روز تابستانی بروی
آفتاب را نیز با خود خواهی برد
زمانی این پرندگان در آسمان تابستان پر می گشودند
آن گاه که عشق آغاز شد و دل هایمان شاد بود
روزها پرشور بود و شب ها ناتمام
و مهتاب به آواز پرندگان گوش می سپرد
اگر بروی ، اگر بروی ، اگر بروی
اگر بمانی اما ، برایت روزی را می سازم
که هیچ روزی مانند آن نبوده و نخواهد بود
تا خورشید بادبان خواهیم کشید ، بر باران سوار خواهیم شد
با درختان سخن خواهیم گفت و باد را خواهیم ستود
اگر آهنگ رفتن داری ، درک خواهم کرد
کمی عشق در مشتم بگذار


 اگر بروی ، اگر بروی ، اگر بروی
اگر بروی می دانم که مجبوری
دیگر به چه چیز این جهان می توان دلخوش بود
مثل یک اتاق خالی , سرشار از پوچی
مثل این نگاه تهی که در چهره داری
می گویمت
همان دم که به من پشت می کنی
ذره ذره خواهم مرد
تا سلام بعدی تو

اگر بروی , اگر بروی , اگر بروی
اگر بمانی اما برایت شبی خواهم ساخت
که هیچ شبی مانند آن نبوده و نخواهد بود
به یک لبخندت بادبان خواهم کشید، سوار بر نوازشت
با چشمانت که شیفته شان هستم ، سخن خواهم گفت
اگر بروی چنانچه می‌‌دانم باید بروی
چیزی در جهان باقی نمی‌ماند بتوان به آن اعتماد کرد
سایه سگت خواهم شد
اگر بدانم که این کار مرا کنار تو نگاه می‌دارد
اگر  بروی , اگر  بروی , اگر بروی

ژاک برل
مترجم : محسن الوان ساز

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.