من مدیونِ تو هستم

من مدیونِ تو هستم
مدیونِ تمامِ زخم هایِ بی امانی که به من می زنی
و مجال می دهی
قلبم بزرگ شود
و رویِ پایِ خودش بایستد
بزرگ شود
و تمامِ غمِ عالم را در خود جا دهد
بی آن که حتا برایت تنگ شود
من مدیون تو هستم

نسترن وثوقی

نظرات 4 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 19:01 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


................................
خزان نمی داند

طلسم سبز شکفتن

چه می کند با گل!

وگرنه موسم تاراج

تلاش بی ثمرش را

به جا نمی آورد.

مراد الوند

وای چه روزهای خوبی ست
که تو میآیی
و من لابلای مسافران تشنه
دنبال تو میگردم
میدانی ؟
مسافران جهان
همیشه تشنه اند
مسافران همه آب میخواهند
و من تو را

عباس معروفی

نیلوفر سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 15:34

چه میشد اگر از آن دورها می آمدی
و لبان شعر
طعم بوسه ی تورا میچشید
و کلمات
از عطر تو بارور میشدند
چه میشد اگر
دلت بی قرار ِآمدن بود و بی صبوری دوری
که میخواست تا فرصتی باقیست
تماشاکند پروازعشق را
چه میشد اگر
بامن مهربان بودی
و حرف هایمان
ازجنس شور و شعربود
شانه ات را پناهم میکردی
و دست هایم را
زنجیر ِجانت
چه میشد اگر
.
.
.
راستی دلت
قصد آمدن ندارد؟

نیلوفرثانی

درود احمدآقای عزیز..از حسن انتخابتون لذت بردم همچون همیشه..ممنونم

اینکه هر وقت
خودم را در آینه می‌بینم
یاد تو می‌افتم
یعنی چقدر عاشق توام؟
کجای تنم دنبالت بگردم
که نباشی؟
سبز آبی کبود من
کجای چشم‌هام تعبیه شده‌ای
که همواره هستی؟
کجای سینه‌ام به خواب رفته‌ای
که همیشه بیداری؟
کجای آینه‌ها خانه کرده‌ای
که سرگردانی؟
بگو کجا؟
اگر نیستی
چرا من راه می‌روم می‌نویسم حرف می‌زنم می‌خندم؟
اگر نیستی
اصلاً چرا باشم؟

عباس معروفی


ممنونم از لطف شما خانم نیلوفر عزیز خوشحالم که شعر فوق را دوست داشتید
مانا باشید
با مهر
احمد

فرزانه سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 05:51

شاهد مرگ ِ غم انگیز بهارم ، چه کنم ؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم ؟


نیست از هیچ طرف ، راه ِ برون شد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم ، چه کنم ؟



از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم ، چه کنم ؟



من کزین فاصله ، غارت شده چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم ، چه کنم ؟



یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم ؟!


اینم

این روزها
به آرامی دوستت دارم
وقتی نگاهت می کنم
که حوصله‌ ات پیش کسی نباشد
حواست پرت شود
برنجد از
کسی که برایت اوست
این روزها
من
به آرامی دوستت دارم

افشین صالحی


ممنونم از حضورتان خانم فرزانه عزیز
موفق باشید
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 17:03 http://m-bibak.blogfa.com

حالا که رفته ای

من به این می اندیشم

مرگ با آمدنش

می خواهد چه چیز را

از من بگیرد ...



((محمد شیرین زاده))

عزیزم
مردی که شبانه راه می افتد
و به بهانه ی ماه گرفتگی
تو را می بوسد
دیوانه نیست
فقط کمی بیشتر دوستت دارد

بهرنگ قاسمی


ممنونم از شعر بسیار زیبایی که نوشتید آقا محمد عزیز
شاد باشی
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.