دختر ماه

کجایی تو ، ای گرمی جان من ؟
که شد زندگی بی تو زندان من

کجایی تو ای تک چراغ شبم ؟
که دور از تو جان میرسد بر لبم

لبم ، بوسه جوی لب نوش تُست
در آغوش من بوی آغوش تُست

به هر جا گلی دیده ، بو کردم
ز گلها تو را جستجو کرده ام

شب آمد ، سیاهی جهان را گرفت
غم تو ، گریبانِ جان را گرفت

بیا ای درخشنده مهتاب من
که عشق تو بُرد از سرم خواب من

رهایم مکن در غمِ بی کسی
کنم ناله ، شاید به دادم رسی

خطاکارم ، اما ز من گوش کن
بیا رفته ها را فراموش کن

مهدی سهیلی

نظرات 1 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 19:14 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


...............................................................
بگذار صدایت بزنم، با تمام حرف‌های ندا
که اگر به‌نام آوازات ندادم، از لبانم زاده شوی
بگذار دولت عشق را بنیان گذارم
که شهبانویش تو باشی
و من بزرگ عاشقانش
بگذار انقلابی به راه اندازم
و چشمانت را بر مردم مسلط کنم
بگذار… با عشق چهره‌ی تمدن را دگرگون سازم
تمدن تویی، تو میراثی هستی که شکل گرفته
از پس هزاران سال، در دل زمین
...

نزار قبانی

همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری
برای جبران این غفلتها به ما دهد
کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش
و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری
مراقبشان باش

گابریل گارسیا مارکز

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.