آسمان چشمهای تو بود

آسمان چشمهای تو بود
پنجره را باز کردی
و من
پَرپَر زدم
برای دوست داشتنت
پرنده باید بود

سید محمد مرکبیان

نظرات 3 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 7 خرداد 1395 ساعت 18:51

بسیار زیبا بود..درود و سپاس فراوان

غم به دلت راه نده !
هنوز هم می توانم
حرفهایت را بشنوم ..
تنها کافی ست، بار دیگر به اعتقاداتت ایمان بیاوری ..
کافی ست ، فاصله ای میان پلک هایت احساس کنی .
چشمان ِ‌تو ، لبان ِ دل ِ تو هستند.

سید محمد مرکبیان

وقتی تو را در نزدیکـیَم دارم
انگار دنیا همین لحظه هاست
انگار دوست داشتن جـز تو چیزِ دیگـری نیست
انگار قلبم سر جایَش نیست
لعنتی انگار هر بار عاشقـت میشوم
و دوستت دارم را هزار بار فریاد میزنم
آخر میدانی جـز تو دوست داشتن معنایی ندارد
تویی و تمـامِ دنیا
تویی و عطـرَت
تویی و زندگی

بهاره حصاری


ممنونم از حضور صمیمانه ات نیلوفر عزیز
در ضمن خوشحالم که این شعر را دوست داشتید
شاد و سلامت باشی
با مهر
احمد

سه نقطه های دلم ... پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 10:19 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


...............................................................
چگونه فراموشت کنم

وقتی تمام آسمان

رنگ چشمهای توست؟!

دانیال رحمانیان

سر بگذار بر درد بازوان من
دست نگاهم را بگیر
مرا دچار حادثه‌ای کن که با عشق نسبت دارد
من عجیب از روزگار رنجیده ام

نیکی فیروزکوهی

دلارام سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 17:38

گاهی باید کسی باشد تا
با گرمای وجودش
تو را رها کند در خیالی شیرین..
گاهی باید کسی باشدتا
با بوسه ای تو را ازاد کند
از نفس گیر کرده در سینه..
گاهی باید کسی باشد...

دلارام

آن ها به من گفتند
تا کاری کنم او عاشق شود
می بایست
کاری می کردم
که او بخندد
اما می دانی
هر بار که او می خندد
کسی که عاشق می شود
خود منم

توماسو فراری

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.