انسانها شبیه هم عمر نمیکنند

انسانها شبیه هم عمر نمیکنند
یکی زندگی میکند یکی تحمّل

انسانها شبیه هم تحمّل نمیکنند
یکی تاب می آورد
یکی می شِــــکند

انسانها شبیه هم نمیشکنند
یکی از وسط دو نیم میشود
دیگری تکه تکه

تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر میکند
تکه ای
یک روز

رسول یونان

نظرات 3 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 ساعت 09:50 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


.............................................................................
یک روز آرزو کردم زودتر بزرگ شوم، که کفش هایم پاشنه های بلند داشته باشد و دیگر جوراب های سفید تور دار و جوراب شلواری های عروسکی نپوشم، دلم می خواست بزرگ شوم تا دستم به کابینت های بالای آشپزخانه برسد، بتوانم غذا درست کنم و وقتی از خیابان رد می شوم مادرم دستم را نگیرد، فکر می کردم بزرگ می شوم و دنیا سرزمین کوچکی ست پر از شادی و من موهایم را به باد می دهم ، رژ لب های مادرم را می زنم و عشق را تجربه می کنم، همان عشقی که بین صفحات رمان ها و داستان ها می چرخید، حالا من بزرگ شده ام، تعدادی کفش پاشنه بلند دارم، هنوز دستم به کابینت های بالای اشپزخانه کمابیش نمی رسد اما یک أجاق گاز برای خودم دارم، حالا من دست مادرم را می گیرم و او را از خیابان ها رد می کنم، موهایم را به هر رنگی در می آورم و اشک هایم را به باد می دهم، عشق را تجربه کرده ام همانطور که خیانت، دروغ، زخم را تجربه کرده ام، حالا می دانم دنیا سرزمین بی انتهاییست ، پر از آدم های عجیب و بزرگ شدن بدترین آرزوی همه زندگی من بود که بر خلاف تمام آرزوهایم به دستش آوردم.

مینا مبهم

چشمانِ دل افروزِ تو زیباست نگو نه
سرچشمه ی خورشید همینجاست نگو نه

تو شهره ی شهری و دل آزارِ دو صد ایل
اینجا سرِ چشمانِ تو دعواست نگو نه

سر تا به قدم چشم شدم رو به نگاهت
سر تا قدمم شوقِ تماشاست نگو نه

تاریخ ورق میخورد اینبار بخواهی
یوسف که خریدارِ زلیخاست نگو نه

بگذار که در ساحلِ چشمانِ تو باشم
بی کینه شدن عادتِ دریاست نگو نه

ناصر صادقی

شبنمکده پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 ساعت 08:54 http://www.mhabaei.blogfa.com

درود

ممنونم از لطف شما بزرگوار
مانا باشی
با مهر
احمد

●♥ محمد شیرین زاده ♥● چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 15:00 http://m-bibak.blogfa.com

بی تابانه

میکوبد

موج موج گیسوانت را

باد

بر صخره ی اندامم

در هزاره ای دیگر

عشق می روید

از سنگواره ی جنون ما!


((سارا عبدی))

نه چتر با خود داشت
نه روزنامه
نه چمدان
عاشق اش شدم
از کجا باید می دانستم
مسافر است؟

مژگان عباسلو

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.