به انگشت هایت بگو

به انگشت‌هایت بگو
لب‌های مرا ببوسند

به انگشت‌هایت بگو
راه بیفتند روی صورتم

توی موهام
قدم زدن در این شب گرم
حالت را خوب می‌کند
 
گل من
گاهی نفس عمیق بکش
و نگذار تنم از حسودی بمیرد

عباس معروفی

نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام شنبه 11 اردیبهشت 1395 ساعت 03:48

تو ارام ارام نفس بکش
من قدم قدم در تو
راه می روم
میبویمت وبر جای جای بدنت
مهر لبانم را میگذارم
به جرم تمام شبهایی که
در اغوشم نبودی

عباسی

من چیزهای زیادی از دست داده ام
هیچ کدامشان
مثل از دست دادن تو نبود
گاهی یک رفتن
تمامت را با خود می برد
و تو تا آخر عمر
در به در دنبال خودت می گردی...

امیر وجود


ممنونم از لطف شما خانم دلارام عزیز
مانا باشی
با مهر
احمد

سه نقطه های دلم ... پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 ساعت 10:00 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


...............................................................................
سرانگشت داریم ما تا سرانگشت
یکی را برای عتاب آفریدند
یکی را برای شمُردن؛
سرانگشت تو با نسیم سحرگاه فرقی ندارد
مساوی است با لمس باران
شبیه است با دل به رؤیا سپردن.

سیدعلی میرافضلی

حال و روزم مگر چقدر ابرى است
که پس از هر قطار می بارم
در تمام قطار ها مُردم
زندگى در خیال یعنى این
آخرین کوپه هم تو را کم داشت
آرزوى محال یعنى این

علیرضا آذر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.