تو سرد شده ای

تو سرد شده ای
وَ من
بیهوده می دمَم
در خاکسترِ خاطرات

نه نگاهت
شعله ور می شود
نه دلت را
دوستت دارمی گرم می کند

بگذار حرف ها را
چشم هایت با من در میان بگذارند
زبانت را هرگز
هرگز
اعتمادی نیست

مینا آقازاده

نظرات 2 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 19:42


...........................................................
ملافه را می تکانم از پنجره
چند حرف از دوستت دارم هایت به کوچه می ریزد
چند حرف را باد می برد
می ماند فقط اسمم
که بر منقار کوچک گنجشکی
روی سیمهای برق
برق می زند.

تو نیستی
و این
خلاصه ی تمامِ
عاشقانه های غمگین من است

سارا قبادی


با درود و سپاس فراوان از همراهی صمیمانه تون دوست گرامی
با مهر
احمد

نیلوفر یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 17:06

گاهی دلم تنگ میشود
برای بوی خاک ِپس از باران
هوای کوچ بسرم میزند
مثل پرنده در زمستان
گاهی پنجره میخواهم
تازه شوم از نور
پرشوم از شعر
دوره شوم باشور
گاهی دلم
نگاهِ تورا میخواهد
بی پروا
به آئینه بگویم کجاست
اشاره کند اینجا
گاهی تمام نمیشود
راههای نرفته
کسی گم شده انگار
در پیچ وخم ِگذشته

گاهی عمر به عیش
جان میگیرد
سکوت دل به عشق
بیان میگیرد

گاهی میشود عبور کرد
وپیدا شد
برای زندگی
یک معنای زیبا شد
گاهی میشود گاه شد
میتوان شروع کرد
دل سپرد و راهی راه شد..

نیلوفرثانی

مرگ مثل امروز است
درهیئت ساعت
مثل زنی که دوستش داری
کنارت ایستاده
و حرکتی نمی کنی
مثل باد
وقتی نشسته دامنش را بالا می زند
و تمام چشمها را به دریا می ریزد
مرگ مثل امروز است
مثل اخبار امروز
شبیه خانه ی پدری که دیگر نیست
تلی از خاکستر و خون
مرگ ،عاشقی ست
دنیا را تمام می کند
بر لبهای تو بوسه می زند
سیگاری دود می کند
وباز می خوابد
مرگ همین بیست و چهارساعت است

بابک شاکر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.