چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما

چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما

تا ز بندت شدم آزاد ، گرفتار شدم
سخت آزادی ما بند گرفتاری ما

سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد
با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما

بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت
ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما

صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه
آه اگر شب رو زلفت نکند یاری ما

دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم
خواب ما به بود از عالم بیداری ما

بی کسی بین که نکرده‌ست به شبهای فراق
هیچکس غیر غم روی تو غم‌خواری ما

دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست
بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما

گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر
زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما

هوشم افزود فروغی کرم باده فروش
مستی ما چه بود مایه ی هشیاری ما

فروغی بسطامی

نظرات 1 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 16:57 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


.........................................
چشم های تو



آنقدر معجزه بود



که خدا را وسوسه می کرد



پیامبرانش را



دوباره به زمین بفرستد!



زانیار برور

این روزها
دلم
بیشتر تنگ می شود
برای تو
برای خودم !
و عاشقانه هامان...
فقط
به روی خودم نمی آورم ..
بی تو اما
دلتنگی
حق مسلم من است

بهنام محبی فر


ممنونم از لطف و محبت شما دوست گرامی
مانا باشی
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.