دست خودم اگر بود

دست خودم اگر بود
دستت را می گرفتم
می بردمت
جایی که دست هیچکسی به ما نرسد
دست خودم اگر بود
تا آخر عمر
دست از از سرت برنمی داشتم
دست خودم اگر بود
دست به دامنت می شدم
که بمانی و نروی

دست خودم اگر بود
دست خودم نبود
دست تو بود که دست به سرم کرد
دست تو بود که دست پیش گرفت
دست تو بود که  همدست شد با دلتنگی
حالا هم دست روی دلم نگذار
که خون است از دستت

محسن حسینخانی

نظرات 11 + ارسال نظر
کاکتوس چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 21:23

یک پیاله شعر تازه ، یک وجب دلواپسی !
زیر قیمت می فروشم ، مشتری دارد کسی؟

با شما ارزان حسابش می کنم ، لطفا بخر !
بوسه جایش می دهی ، با رنگ و بوی اطلسی ؟؟

من شنیدم ، گفته ای باید فراموشت کنم؟؟
من نمردم ، آدم زنده نمی خواهد وصی !

مرگ من ، آنروز می آید که تو با دیگری !
می روی و من بمانم با هجوم بی کسی !

نوشدارو را نیاور ، جامه مشکی بپوش !
تسلیت باید بگویی ، تا کنارم می رسی!!!....

هر بار که پرنده ای زخمی
از راه گلوی من
بیرون می آید
و اندوهگین
نگاهم می کند
با خودم می گویم
این آخرین عصر است
که به تو فکر می کنم

بابک رضایی


با درود و سپاس فراوان از لطف و محبت تون کاکتوس عزیز
با مهر
احمد

یه دوست چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 12:33 http://Www.zahra1374.blogfa.com

خدا
آن زمانی که خدا گفت بیا
با تمام غم و گریه به جهان سبز شدم
پی یک کار بزرگیست دلم
کاری از جنس خدا
تا که در وقت سفر
با دلی خوش
لب خندان
و دستیِ پرِ سوغاتیِ عشق
بروم سوی خودش
تا بییند که خدایم خودِ اوست
و دلم خوش به خداییِ خودش بوده و هست
٩٤/١٠/٢٥ زهرا محمدزاده

خیلی زیباست انتخاباتون
دمتون گررررم

نام دیوار
دیوار است
نام گل سرخ
گل سرخ
پس ترانه ی کوچک من
یک دیوار دارد
و یک گل سرخ
می خوانمش هر شب
برای معشوقه ی کوچک خودم
از دیوار
تا گل سرخ

نام من دیوار است
نام تو گل سرخ

زنده یاد صمد تیمورلو


ممنونم از اینکه بار دیگه با سروده زیبایی از خودتان مرا شرمنده خودتان کردیدخانم زهرا عزیز
مانا باشی
با مهر
احمد

فرزانه سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 07:57

ما بدین در،نه پیِ حشمت و جاه آمده ایم
از بدِ حادثه ،اینجا ،به پناه آمده ایم

رهروِ منزل عشقیم و زِ سر حدِ عدم
تا به اقلیم وجود،این همه راه آمده ایم


سلام احمد عزیز. امیدوارم احوالتون خوب باشه
سروده های بسیار زیبایی را خواندم. قلمتون سبز

حتما
کسی خواهد آمد
و گرنه جاده ها
عاقل تر از من اند
یک عمر
منتظر کسی نمی مانند
که قرار نیست بیاید

فاطمه ضیاالدینی


سلام فرزانه عزیز
خوشحالم از اینکه بعد از مدتها ترا اینجا می بینم
لطفا پوزش مرا بخاطر اینکه خیلی وقت است که به وبلاگت سر نزدم بپذیر
امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 13:26 http://m-bibak.blogfa.com

هم بستر که می‌‌ شدیم

قلبش قلعه‌ ای بود بی‌ دفاع

و من فاتحِ مطلقِ حصار هایش

از آغوشم که می‌‌ رفت

دیگر هیچ‌ کسی نبودم

من سربازی بی‌ سرزمین

او قلعه‌ ای مشکوک

از آغوش سیر شده ای

که دنیایش ...

جای برای یک نفر، بیشتر نداشت


((نیکى فیروزکوهی))

آرمیده میان دو پلک توام
که این حضور پنهانی
لهجه غریبی دارد.
تا دور می شوی
از گلوی یک ستاره
سر می خورم
تا نامت را
دوباره جار زنم.

یارمحمد اسدپور


با درود و سپاس از همراهی تون دوست گرامی
با مهر
احمد



......................................................
کاش جای اندوه را عشق می گرفت
جای جنگ را آغوش
کاش تنهایی نبود
و هر بوسه
سنجاقکی که روی برکه می رقصید
کاش بی بی زنده بود
و طو فان و در یا
دوستان مهر بانتری بودند
دوستت دارم عزیزم
و از میان ای کا ش ها
تو سخت ترینشان هستی
حمید جدیدی

دیگر حتا عشق تو زیبایم نمی کند
خدا کند صبح که بیدار می شوم
ساده باشم
دوباره دوستت بدارم
دوباره سر از شعر در بیاورم

دکتر مریم اسحاقی


با سلام
از صمیم قلب بابت وقتی که گذاشتید و شعرها را خواندید و کامنت گذاشتید کمال تشکر را دارم امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

هانی شنبه 26 دی 1394 ساعت 15:11 http://hanihastam.persianblog.ir

دست خودم اگر بود دست اتفاق را می گرفتم تا نیفتد...
دلنشین بود جناب.

ممنونم از لطف شما دوست گرامی
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده شنبه 26 دی 1394 ساعت 13:47 http://m-bibak.blogfa.com

درخت خشک باری هم ندارد

نه تنها گل، که خاری هم ندارد

بیا ای ابر بر باغی بگرییم

که امید بهاری هم ندارد


((مهدی اخوان ثالث))

وصال توست
اگر دل را
مرادی هست و مطلوبی

کنار توست
اگر غم را
کناری هست و پایانی

سعدی


درود فراوان بر شما دوست گرامی
با مهر
احمد

مارسیا شنبه 26 دی 1394 ساعت 12:16

جای دقیق
زخم های مرا
تو فقط می دانستی
بی انصاف
چرا با رفتنت
زخم روی زخم گذاشتی

آخرین باری که آمدی
زمستان بود
برف بود
باران بود

تو رفتی
زمستان رفت
برف رفت

باران اما ماند
برای همیشه
در چشم های من

خاطره کشاورز"


با سپاس از همراهی تان دوست عزیز
با مهر
احمد

کاکتوس جمعه 25 دی 1394 ساعت 22:32

ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩ
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﺒﻮﺩ
ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﮐﺮﺩ

مثل همیشه انتخاب ها زیبا بود
سلامت و شاد باشید

همه چیزهای از دست رفته
یک روز بر می گردند
اما درست وقتی که
یاد میگیریم
بدون آنها زندگی کنیم

ژوزه ساراماگو


ممنونم از حضورتان و خوشحالم که دوست داشتید
شاد باشید
با مهر
احمد

دلارام جمعه 25 دی 1394 ساعت 17:28

میتوانی از دوست داشتنم برگردی؟!
دوست داشتن که خیابان نیست
تاکسی بگیری
بنشینی
پیشانیت را به شیشه بچسبانی
آه بکشی
وبرگردی به پیش از آن
نه
نمی شود
با دوست داشتنم کنار بیا
مثل پیرمردها
که با لرزش دست هایشان .

رویا شاه حسین زاده

مرگ ، شاید
یکی از همین روزها
مرا به یک پیاده رویِ دو نفره
دعوت کند ؛

در این میان
نگران شعرهایی هستم
که شب ها
زیر بالش گریه کردم و
تو هرگز
آنها را نخواهی خواند

مینا آقازاده

محمد شیرین زاده جمعه 25 دی 1394 ساعت 13:44 http://m-bibak.blogfa.com

تعجب می کنم

چه طور انبوه غمی که در دل پرنده هست

داخل قفس

جا می گیرد


((احمد شاملو))

درود ها استاد گرامی ...

در کدام راه گم شدی
که در همه جا پیدایت می کنم؟
چهار فصل بر شانه ام
سنگینی دو برگ بر چشمانم

گیتی خوشدل


با درودو سپاس فراوان از لطف شما دوست گرامی
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.