اگر نه عاشق اویم چه می‌پویم به کوی او

اگر نه عاشق اویم چه می‌پویم به کوی او
وگر نه تشنه اویم چه می‌جویم به جوی او

بر این مجنون چه می‌بندم مگر بر خویش می‌خندم
که او زنجیر نپذیرد مگر زنجیر موی او

ببر عقلم ببر هوشم که چون پنبه‌ست در گوشم
چو گوشم رست از این پنبه درآید های هوی او

همی‌گوید دل زارم که با خود عهدها دارم
نیاشامم شراب خوش مگر خون عدوی او

دلم را می‌کند پرخون سرم را پرمی و افیون
دل من شد تغار او سر من شد کدوی او

چه باشد ماه یا زهره چو او بگشود آن چهره
چه دارد قند یا حلوا ز شیرینی خوی او

مرا گوید چرا زاری ز ذوق آن شکرباری
مرا گوید چرا زردی ز لاله ستان روی او

مرا هر دم برانگیزی به سوی شمس تبریزی
بگو در گوش من ای دل چه می‌تازی به سوی او

مولانا

نظرات 3 + ارسال نظر

هنوزم چشمای تو مثل شبای پُر ستارست
هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوبارست
هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی می لرزه
هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه
اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره ، دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمیگیره ، نمیگیره
تا گلی از سر ایوان تو پژمرد و فرو ریخت
شبنمی غم زده از گوشه ی چشمان من آویخت
تا گلی از سر ایوان تو پژمرد و فرو ریخت
شبنمی غم زده از گوشه ی چشمان من آویخت
دوری بین منو تو دوری ماه و تماشاست
دوری بین منو تو دوری ماهی و دریاست
اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره ، دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمیگیره ، نمیگیره

تو پری چهره اگر دست به آیینه بری
آنچنان شیفته گردی که گریبان بدری

با وجودت دو جهان بی‌خبر از خویشتنند
تو چنان واله خود کز دو جهان بی خبری

آسمان با قمری این همه نازش دارد
چون ننازی تو که دارندهٔ چندین قمری

شاید ار تنگ دلان تنگی شکر نکشند
تا تو ای تنگ دهان صاحب تنگ شکری

هیچ کس را ز تو امکان شکیبایی نیست
که توان تن و کام دل و نور بصری

من ملول از غم و غیر از تو به سر حد نشاط
ای دریغا که به نام من و کام دگری

تو به جز ابروی خونخواره نداری تیغی
من به جز سینهٔ صدپاره ندارم سپری

من ز رخسار تو آیینهٔ پرستم زیرا
که هم آیین و هم آیینه صاحب نظری

از سر خون خود آن روز گذشتم در عشق
که تو سرمست خرامنده به هر ره گذری

نه عجب طبع فروغی به تو گر شد مایل
زان که در خیل بتان از همه مطبوع‌تری

فروغی بسطامی


ممنونم از حضور گرم و صمیمی تون دوست گرامی
با مهر
احمد

نیلوفر شنبه 26 دی 1394 ساعت 12:31

دست بر زلف تو میبرم و بهار میشوم من که عمری سردم و زمستانم
و میدود در رگهایم عطر یاس و اقاقی و میبارد از چشم هایم خوشه های ِمهر طلایی
و جا به جا پرمیشود ردّ پایم از عشق ،و از نشان ِحلول ِماندنت تا همیشه
دست در دست وچشم در چشم تا گشوده شود اینبار دری رو به بهشت رو به اعجاز ِماندگار شعر و اردیبهشت
رو به منظره ی تماشایی ِرقص ِواژه ها وتخیل ِبی بدیل ِذهن در هیاهوی پس ماندگی ِ روزگار
آری این این اتفاق کوچکی نیست رو بروی تو نشستن و بهار نوشیدن
خرقه از اعتماد و یکرنگی سر تا به پا همه پوشیدن
آری میشود بزرگ شد در نهایت یک کنج کوچک
میشود آفتابی شد از پس روزها مه و ابرک
میشود غزل بود از چشم مست ِتو بارید
میشود نیلوفری بود از مرداب ِغم رویید
روبروی تو اینک من ،در جستجوی ِمهربانی ها
کاش عشق تکرار شود عمری ،درلحظه لحظه لحظه های ما

نیلوفر ثانی

درود احمد آقای عزیز..انتخابها بسیار دلنشین و زیبا..ممنونم
امیدوارم سلامت و شاد باشید دوست گرانقدر

ما خود اندر قید فرمان توایم
تا کجا دیگر به یغما می‌روی

جان نخواهد بردن از تو هیچ دل
شهر بگرفتی به صحرا می‌روی

گر قدم بر چشم من خواهی نهاد
دیده بر ره می‌نهم تا می‌روی

ما به دشنام از تو راضی گشته‌ایم
وز دعای ما به سودا می‌روی

گر چه آرام از دل ما می‌رود
همچنین می‌رو که زیبا می‌روی

دیده سعدی و دل همراه توست
تا نپنداری که تنها می‌روی

سعدی


ممنونم از حضور صمیمانه ات و خوشحالم که دوست داشتید خانم نیلوفر عزیز
شاد باشید
با مهر
احمد

دلارام جمعه 25 دی 1394 ساعت 17:37

تو همه جا هستی و این جا نه
تویی که از رگ گردن
به من سبزتر روییده ای
کنار جمجمه ای
در انسجام یک گلدان
گلدانی با فکرهای خاک شده
در روزهای خاکستری

فصل ها
رنگ به رنگ
در لباست جا به جا می شوند
از آستینت
جنگلی روییده است
و هزار باغ پنهان
در سینه داری
تا همیشه برای خداحافظی
از لباست
برف ببارد

این جا در این اتاق
چهره ها در هوا معلق اند
زمین می چرخد
و زیبایی ات غمگینم می کند
زمین می چرخد
و زیبایی ات خسته کرده است مرا
امشب کجای رفتنت ایستاده ای؟
که زمین می چرخد و
زمین می چرخد و
زمین می چرخد...

"بهزاد عبدی"

دستانت را می خواهم
برای تنم
که دلتنگ نگاه توست
و لبهام نمی داند چه رنگی ببوسد
که زیباتر جلوه کنی
شاید شرابی
که مست کند شبانه های ما را
شاید ارغوانی
که مرا یاد لبهات بیندازد
مدام به تو فکر کنم
به بوسه هات
و مدام
در خوابت به سپیدی قو
شناور باشم آرام.

عباس معروفی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.