دنیا هم که از آن تو باشد

دنیا هم که از آن تو باشد
تا زمانی که درون قلب یک زن
جایی نداشته باشی
تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنی
و سهمی از دلشوره های زنی نداشته باشی
فقیرترین مردی

ویلیام شکسپیر

نظرات 3 + ارسال نظر
دلارام چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 19:10

بارها و بارها

دوست داشتنت را بغل گرفتم و دویدم

کاشکی،

آدم ها با دور شدن شان ،

دوست داشتن شان را هم می بردند

سید محمد مرکبیان

و این جهان
پر از صدای حرکت پاهای مردمی است
که همچنان که تو را می بوسند
در ذهن خود
طناب دار تو را می بافند

فروغ فرخزاد


ممنونم از حضور گرمتان و شعرهایی که نوشتید خانم دلارام عزیز
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده سه‌شنبه 22 دی 1394 ساعت 21:10 http://m-bibak.blogfa.com

هان اینک منم

منتشر و متلاشی

در میان حروفم

که در شب هایی که سپس یکدیگر می آیند

از خلال حروفم می تراوم

در طول هزاران سال نوشتن

و به هزاران صفحه بدل می شوم

و یک روز که به دیدارم می آیی تا مرا بیدار کنی

دیگر هرگز مرا نمی یابی

اما بر بالشم

عینکم را خواهی یافت با انبوهی کتاب

و ته سیگارها و بسیاری خاکستر...


((غاده السمان))

سفر رو به پایان است دیگر
باد دل از دست می ‌دهد
فرو می‌ ریزد در دستانت
خانه‌ ای سست برساخته از برگه‌ ها .
تصاویر
ظهرنگاری شده‌ اند بر برگه‌ ها
و جهان را جلوه ‌گرند به تمامی .
تو کپه کرده ‌ای بر هم
تمام تصاویر را
و با واژگان بُر‌زده‌ای آن ها را
چه پرجذبه است
بازی ِ باز آغاز شده
دست نگه ‌دار
برگی که بیرون می‌کشی
یگانه دنیایی است
که تو فاتح اش خواهی بود

اینگه بوگ باخمن
مترجم : گلاره جمشیدی


....................................................
باور نداشتم‌ که‌ زنی‌ بتواند
شهری‌ را بسازد و به‌ آن‌
آفتاب‌ و دریا ببخشد و تمدّن‌!
...دارم‌ از یک‌ شهر حرف‌ می‌زنم‌!
تو سرزمین‌ِ منی‌!
صورت‌ و دست‌های‌ کوچکت‌،
صدایت‌،
من‌ آن‌جا متولد شده‌ام‌
و همان‌جا می‌میرم‌ !

نزار قبانی

بانویم
تو خلاصه ی تمام شعرهایی
و گلِ سرخی برای تمام آزادی ها
کافی ست که اسمت را زمزمه کنم
تا پادشاهِ شعر شوم
و فرمانروایِ واژه ها
کافی ست زنی چون تو عاشقم شود
تا به کتاب هایِ تاریخ پا بگذارد
و پرچم ها برایش بر افرازند

نزار قبانی
مترجم: آرش افشار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.