نگارینا دلم را بردی

نگارینا دلم بردی خدایم بر تو داور باد
به دست هجر بسپردی خدایم بر تو داور باد

وفاهایی که من کردم مکافاتش جفا آمد
بتا بس ناجوانمردی خدایم بر تو داور باد

به تو من زان سپردم دل نگارا تا مرا باشی
چو دل بردی و جان بردی خدایم بر تو داور باد

زدی اندر دل و جانم ز عشقت آتش هجران
دمار از من برآوردی خدایم بر تو داور باد

سنائی غزنوی

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوفر چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 15:48

این روزها زیاد می‌خوابم ... خیلی‌ زیاد
و تمام نیستی‌‌های تو در خوابهایم هست می شوند .
تو به معنای واقعی‌ کلمه رؤیای منی ، رؤیای من !!

نیکی فیروزکوهی

سلام احمدآقای عزیز
بسیار لذت بخش بود خواندن این انتخابهای زیبا..
سپاس فراوان

دیر زمانی در او نگریستم
چندان
که، چون نظری از وی باز گرفتم
در پیرامون من
همه چیزی
به هیات او در آمده بود
آنگاه دانستم که مرا دیگر
از او گزیر نیست

احمد شاملو


سلام خانم نیلوفر عزیز
ممنونم بخاطر همراهی همیشگی ات و پسندیدن انتخاب های من
امیدوارم همواره شادو سلامت باشی
با مهر
احمد


.....................................................
پیش بیا ، پیش بیا ، پیشتر
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوست ترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر ..

قیصر امین پور

من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی ؟
بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه می‌کنی ؟

شب را به خواب‌دیدن تو روز می‌کنم
با روزهای تلخ ندیدن چه می‌کنی ؟

این شهر بی تو چند خیابان و خانه است
تو بین سنگ و آجر و آهن چه می‌کنی ؟

گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی ؟

من شعله شعله دیده‌ام ای آتش درون
با خوشه خوشه خوشه‌ی خرمن چه می‌کنی

پرسیده‌ای که با تو چه کردم هزار بار
یک بار هم بپرس تو با من چه می‌کنی ؟

مژگان عباسلو


سلام دوست عزیز
ممنونم از شما که وقت گذاشتید و شعرهای این هفته را خواندید و کامنت های زیبایی نوشتید
پاینده باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.