دروغ های عاشقانه

سال ها
دروغ‌های عاشقانه گفتم
و شما باور کردید

چرا
هیچکدامتان
نمی توانید
دروغی عاشقانه بگویید
که من باور کنم ؟

پاسختان این است ؟
کافر همه را به کیش خود پندارد

این را می‌دانم
اما
جواب من این نیست

من
دروغ‌هایم را عاشقانه می‌گویم
اما
شما
عاشقانه دروغ نمی‌گویید

من
عاشق دروغ‌هایم هستم
و شما
عاشق هیچ چیز نیستید

دروغ‌های من دلنشین است
دروغ‌های شما ، نه

و
حال همه ی ما
بد است
باور کنید

افشین یداللهی

نظرات 11 + ارسال نظر
مهرداد شنبه 19 دی 1394 ساعت 17:57

سینما را ترجیح میدهم
گربه ها را ترجیح میدهم
درختان بلوط کنار رود وارتا را ترجیح میدهم..

این اولین شعری بود که من اینجا خوندم و بعد از اون بارها به اینجا سر زدم،موسیقی متن اون فیلم هم خیلی به فضای شاعرانه نزدیکه و دوست داشتنیه و ممنون که انتخابش کردین برای وبلاگتون
اول میخواستم یه خواهش کنم که از شاعران خارجی شعرای بیشتری بذارید..خصوصا شاعران کم آوازه تری که ترجمه هاشون در دسترس نیست یا کتاباشون برای همه قابل تهیه نیست یا اصلا خودشون ناشناخته موندن
دوم هم اینکه صادقانه با احترام به همه ی دوستانی که شعرشون رو توی وبلاگ گذاشتید برای بنده به عنوان یه مخاطب خاص شعر کیفیت اکثر شعر های اخیر پایینه و خواهش دارم ورای توجه صرف به مضمون از اشعار قوی تر و با قابلیت های شاعرانگی بیشتری استفاده کنید
جسارت من رو ببخشید

سلام آقا مهرداد عزیز
قبل از هر چیز بابت اینکه به وبلاگم سر میزنید و اشعار انتخابی ام را می پسندید خوشحالم
در رابطه اینکه از شاعران خارجی بیشتر شعر بگذارم این بستگی داردکه منابع معتبری پیدا کنم تا بتوانم با اجازه شان از اونا در وبلاگم استفاده کنم
در آخردر باره شعرهای اخیری که در وبلاگم میگذارم و شما اعتقاد دارید خیلی ضعیف میباشند باید بگویم سلیقه ها متفاوت هستند خیلی از دوستان در پیام خصوصی از انها استقبال کردند در واقع خودم نیز قصد داشتم در این وبلاگم از شعرهای شاعران جوان و گمنام و خوش آتیه استفاده کنم حال از شما تقاضا دارم با سعه صدر بیشتری این اشعار را مطالعه کنید در هر حال از حضور صمیمی تون و گوشزدی که کردید کمال تشکر را دارم
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده شنبه 19 دی 1394 ساعت 15:06 http://m-bibak.blogfa.com

چه کسی می‌ فهمد تنهایی را به اندازه‌ ی زنان‌ ؟

بلندترین قله‌ های کوه‌ ها‌ی برفی‌ ؟

خیابان‌ های شهر های متروکه‌ ؟

آسمان بی‌ ستاره‌ ی شب‌ ها‌ ؟

زنان به قدمت عمر‌شان تنهایند

از همان آغاز دنیا تنهایند

هر شب می‌ سوزانند نور تنهایی‌ شان را

برای بخشیدن روشنایی به تاریکی ابدی دستان ما

همان‌ گونه که باران می‌ بارد ؛ می‌ بارند بر تنهایی شهر

زنان محزون و تنهایی را می‌ شناسم

به وسعت تنهایی عمیق‌ ترین جای دریا

در چشمان این زنان

دنیایی دیدم با درهای سیاه بسته شده

آن زمان فهمیدم تنهایی چیست

و رنج کشیدم برای این زنان ...



((امید یاشار))

آنکه میگوید دوستت میدارم،
خنیاگر غمگینی است
که آوازش را از دست داده است.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود!
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست،
هزار قناری خاموش
در گلوی من.
آنکه میگوید دوستت میدارم،
دل اندوهگین شبی است
که مهتابش را میجوید.
هزار آفتاب خندان در خرام توست،
هزار ستاره گریان در تمنای من.
عشق را
ای کاش زبان سخن بود!

احمد شاملو


ممنونم از لطف شما دوست گرامی
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده شنبه 19 دی 1394 ساعت 15:06 http://m-bibak.blogfa.com

چه کسی می‌ فهمد تنهایی را به اندازه‌ ی زنان‌ ؟

بلندترین قله‌ های کوه‌ ها‌ی برفی‌ ؟

خیابان‌ های شهر های متروکه‌ ؟

آسمان بی‌ ستاره‌ ی شب‌ ها‌ ؟

زنان به قدمت عمر‌شان تنهایند

از همان آغاز دنیا تنهایند

هر شب می‌ سوزانند نور تنهایی‌ شان را

برای بخشیدن روشنایی به تاریکی ابدی دستان ما

همان‌ گونه که باران می‌ بارد ؛ می‌ بارند بر تنهایی شهر

زنان محزون و تنهایی را می‌ شناسم

به وسعت تنهایی عمیق‌ ترین جای دریا

در چشمان این زنان

دنیایی دیدم با درهای سیاه بسته شده

آن زمان فهمیدم تنهایی چیست

و رنج کشیدم برای این زنان ...



((امید یاشار))

دیروز زنی را دیدم که مرده بود
مثل ما نفس می کشید
راستی یک زن چطور می میرد
مرگش چگونه است،
یا لبخند به لب ندارد
یا آرایش نمی کند
یا دست کسی را نمی فشارد
یا منتظر
آغوشی نیست
یا حرف عشق که می شود پوزخند
می زند
آری زن ها این گونه می میرند..

گابریل گارسیا مارکز


با درود و سپاس فراوان از همراهی تان دوست گرامی
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده جمعه 18 دی 1394 ساعت 13:47 http://m-bibak.blogfa.com

مثل باران های بی اجازه

وقت و بی وقت

درهوایم پراکنده ای

و من بی هوا

ناگهان خیسم از تو !



حادثه‌ها
همیشه تکرار نمی‌شوند
اتفاق‌ها
گاهی می‌افتند
مثل تو
که یکبار از چشم‌هایم افتادی

نیما معماریان

دلارام پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 14:06

نمی دانی
« دوستت دارم »
جهانی ترین جمله ای ست که برای تو نوشته ام
آنقدر
که جنجالی به روزنامه ها کشیده شود
نمی دانی
حاشیه ها بو می کشند
که این نشانه ها
به کابوس های تو اشاره می کنند
و سطرهایم تنها فریب یک نفر را دنبال کرده اند
بعد از من
عاشقانه هایم
چیزهای زیادی را لو می دهد
هرچه روزنامه را ورق بزنی
پشت خودت صفحه گذاشته ای
هرچه فریاد
« که شاعری بوده است و دروغی نوشته است »
با رنگ ِ تیترهای درشت هم جیغ نمی شود
بعد از من
عاشقانه های جنجالی ام را
بی سروصدا باز کن
درست زمانی
که تمام آغوش ها
روی فریب تو بسته می شوند.

از منیره حسینی

آنقدر بی صدا آمدم
که وقتی به خودت آمدی
هیچ صدایی جز من نبود

آنقدر ماهرانه تمامِ تو را دزدیدم
که خدا هم به شوق آمد
آنقدر عاشقانه نگاهت خواهم داشت
که دنیا
در احکامِ سرقت
تجدید نظر کند

افشین یداللهی


ممنونم از وقتی که گذاشتید خانم دلارام عزیز
موفق باشید
با مهر
احمد

دلارام پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 11:04

چه شیرین بود
موسیقی متن دوست دارم گفتن هات
تپش های قلب عاشقت بود
و این یعنی اینکه حجم آغوشت به وسعت اندام من بود
چه کم مزه شد
وقتی آغوش وسعتش را از دست داد و
دوست دارم گفتنهای ما تبدیل به فیلمهای کوتاه صامت شد
چه تلخ
که دیگر همدیگر را دوست نداریم وفیلمهای ما توقیف شد...

کجا پنهان کنم تو را ؟
پشت کدامین واژه
کدامین سطر
که از خط شعرهایم بیرون نزنی
و طبل رسوایی ام را نکوبی

کجا پنهان کنم تو را ؟
که گونه هایم
از عشق گل نیندازند
چشمانم
از دوری ات نبارند
و دستانم
بهانه ات را نگیرند

لبریز ام از تو
عطر دلدادگی ام
تمام شهر را پر کرده است
و تو
آشکارترین پنهان منی


سارا قبادی

محمد شیرین زاده چهارشنبه 16 دی 1394 ساعت 18:11 http://m-bibak.blogfa.com

به این سیب لب نزدی

یادت بماند

دربهشت خدایم چیزی بهتر نمی دهد

این پیراهن را بالا بزن

شهادت می دهم ماه جاذبه سینه های یک زن را ندارد

این رودخانه را روان کن

هیچ آبی شهد این رودخانه را ندارد

دستانم را بگیر

هیچ جای خورشید حرارت دستان یک مرد را ندارد


((جمانه حداد))

وقتى تو میایى
به سرزمینى خوشبخت بدل مى شوم
به سرزمینى پر از آواز پرنده
وقتى تو مى روى
سر در گریبانم
مثل مردمى که
کسى را از دست داده اند


اوکتای رفعت
ترجمه: رسول یونان


از لطف شما سپاسگزارم دوست گرامی
با مهر
احمد

یه دوست چهارشنبه 16 دی 1394 ساعت 15:34 http://www.zahra1374.blogfa.com

نامه ای نوشته بودم برایت
از جنس عشق
حیف،گم شد!
دیر شد!
دیگر خیالِ بازگو کردن
نامه ام را ندارم
خواستم بگویم
فکر آمدن را نکن
این حوالی هوا غریب سرد است
سردی خاک را میگویم
تو زود سرما میخوری
اگر بیایی ماندگار میشوی
سخت است
نیا!

زهرا محمدزاده آ

گاهی
لحظه هایم از تو لبریز می شود
از احساسم سر می روی
و فضای خانه ام
پر می شود از دلتنگی

پشت کدام پنجره بایستم
که تو را انتظار نکشد
و زیر سقف کدام آسمان
نفس بکشم
که عطر تو گیجم نکند

دلتنگم
و هیچ چیز جزتو
حال مرا خوب نخواهد کرد

سارا قبادی


از همراهی صمیمانه تون و شعر زیبایی که نوشتید کمال تشکر را دارم خانم زهرا عزیز
موفق باشید
با مهر
احمد

برهنه همه خیابانها را ترجیح می دهم زیر پا گذارم

و بگذارم تا به من بخندند اگر اسباب سر گرمیشان باشم

برهنه همه خیابانها را ترجیح می دهم زیر پا گذارم

و بگذارم تا به خاطر این کار سفیهانه به زندان اندازندم

برهنه همه خیابانها را ترجیح می دهم زیر پا گذارم

و چون درخت عریان از سرما بلرزم

برهنه همه خیابانها را ترجیح می دهم زیر پا گذارم

و بمیرم همانطور که مردی با خود کشی به پایان می رسد

برهنه همه خیابانها را ترجیح می دهم زیر پا گذارم

و مورد خنده و استهزا و انگشتنمای خلق عالم باشم

برهنه همه خیابانها را ترجیح می دهم زیر پا گذارم

اما هر گز لباس تزویر بر تن نکنم ...



((پتر کوکز کا))

تنها مانده ام
در میان مردمانی که
تنهائی دستهایم را نمی فهمند
زبان شعرهایم را نمی دانند
و خستگی ام را
با هیچکدامشان
نمی توانم تقسیم کنم

یاشار عبدالملکی


ممنونم از همراهی و شعر زیبایی که نوشتید آقای شیرین زاده
موفق باشید
با مهر
احمد

سلام و درود بر دوست عزیز و اهل دلم جناب زیاد لو گرامی

مث همیشه از خواندن اشعار لذت بردم و سپاسگذارم از انتخاب های زیبایتان

من امروز یک کتاب شعر خریدم از 100 شاعر جهان کتاب خوبی بود اشعار شاعران آفریقایی بی نظیر بود پیشنهاد میدم از شاعران آفریقایی نظیر ((داوید دیوپ)) هم در وبتان استفاده کنید

یکی از اشعار زیباشونو براتون میذارم که لذت ببرید ...


آفریقا ، آفریقای من

آفریقای جنگ آوران گستاخ ، در بیشه زار های هموار

آفریقا که مادر بزرگ من می سرایدت

در کرانه های رودی دور دست

من هرگز نشناخته ام ترا

ولیک این خون توست که در رگ هایم جاری است

آن خون سیاه زیبایی که آبیاری می کند کشتزار ها را

خون ، عرق تو

عرق کار و رنج تو

کار بردگی تو

بردگی فرزندان تو

آفریقا ، بگو مرا ، آفریقا؟

آیا ، این پشت توست که داغ ننگ خورده

آیا این پشت توست که خم گشته در زیر بار تحقیر

آیا این پشت توست آماس کرده از ضربه های شلاق

و در گرمای نیمروز تمکین می کند از مهمیز؟

با اینهمه از اعماق تو ای آفریقا فریادی بلند بر خاسته

این درخت برومند شاداب و نیرومند

در انزوای پر شکوه خود

در بین گل های سفید و پژمریده قد بر می افرازد

این است آفریقا ، آفریقای تو ، آفریقای ما

آفریقایی که با لجاجت و سرسختی ، سر بر میدارد دیگر بار

و ثمره آن ، آرام آرام

طعم راستین آزادی به خود می گیرد ....


((داوید دیوپ))

مهم نیست کجای این جهآن ایستاده ای
همین که من دستآن تو را ندارم
خودش بزرگترین فاجعه ی دنیآست

مهم نیست سهم من بعد از تو ، از جهآن چیست
همین که سهم هرشب من در آغوش کشیدن خیآل توست
خودش غریبانه ترین حس دنیآست

مهم نیست که درنبود تو چه چیز مرآ آرام میکند
همین که گذر ثانیه ای فکر تو از ذهن من نا آرامم میکند
خودش دردنآک ترین لحظه ی دنیآست
بعد از تو هیچ چیز مهم نیست

زینب هاشم زاده


سلام اقای شیرین زاده عزیز
با سپاس فراوان از حضور صمیمانه تون و همچنین اشعار زیبایی که نوشتید
دوست گرامی من نیز کتابی که نام بردید را دیدم بیشتر اشعارش سیاسی و اجتماعی میباشد همانند همین شعری که شما نوشتید ازاونجایی که وبلاگم تنها به اشعار عاشقانه میپردازد متاسفانه نمی توانم از شعرهای این کتاب استفاده کنم درهر حال از پشنهادی که دادید کمال تشکر را دارم
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

نیلوفر سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 19:33

شب در سکوتِ آینه آشوب می کنی
حالم بد است، حالِ مرا خوب می کنی

بیدار می کنی تو گلوی پرنده را
هاشور می زنی به لبم طرحِ خنده را

من بُهتِ سرد و ابریِ یک آه ممتدم
در درّه ی عمیقِ نگاهت مردّدم!

لبخند را به روی لبم قاب می کنی
رسمِ قدیمِ آینه را باب می کنی

ماه از لبانِ شیری تو آب می‌خورَد
صدها ستاره بر تنِ تو تاب می خورَد!

عالَم برای خواندنِ تو گوش می شود
شب پیشِ چشم های تو خاموش می شود!

یدالله گودرزی(شهاب)

الکی که نیست
باید عاشق شده باشی
و هر روز چشمانش را
به تمامِ زبان هایِ زنده ی دنیا
ترجمه کرده باشی
باید شبها
بیتابیِ اندامت را
در اغوشِ معجزه ای
گریسته باشی
الکی که نیست
باید عاشق شده باشی
من این شعرها را که
در آسیاب
سپید نکرده ام

سمانه سوادی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.