تمام سهم من از تو

تمام سهم من از تو
آتشی‌ست که از دور گرمم می‌کند
و هر بار نزدیک می‌شوم
پایم پس می‌کشد
حالا تو هی بگو
از سوختن می‌ترسی
من می‌گویم از خاکستر شدن می‌ترسم

علیرضا باقی

نظرات 3 + ارسال نظر
دلارام یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 18:31 http://bargahedel49.blogfa.com

از ادمهای سنگین خیلی خوشم می اید
به دلمان می نشینند
شاید اذیت شوی اما قلبت قرص است...
از همه قماشی در این شهر فرنگ پیدا می شود وریخته است،اما اینها وزنه ی این شهر هستند.
دل شان با هر چل چلی نمی لرزدو با هر های وهویی گره نمیخورد...
بدون انکه بخواهد تسخیرت می کند اما تسخیر نمی شود.
از ادمهای سنگین خوشم می اید
اخر به جای تنه وساقه،اینها ریشه دارند
ریشه اصل قضیه است،اما از دل اصل تر نیست...
دل اصله حتی اصلتر از ریشه
گرچه در ظاهر توفیر ندارند اما نیک که بنگری
می بینی فرسنگها فاصله دارند...
مهم دل،مهم فاصله که نیست.
اما دلی که سنگین باشد دل تر است...
نمی اید ونمی رود
اگر بیاید خیالت جمع است که دیگر نمی رود....

امین رنجبر

تا این عقیق انگشت مرا شاید
نام تو را نشاندم بر آن
می بینمت
با خدنگ قامت
و کلام پر بار
در هفت شهر
شب همه شب هفت بار
مهر مهر تو را به تماشا می نشینم
مرا به چنین روزی بار دادی
هان !
درنگم چیست که تکیه بر این خاتم دارم


فرخ تمیمی


ممنونم بابت کامنت زیبایی که نوشتید خانم دلارام عزیز
با مهر
احمد


...................................................
مثل فیلم های دهه هفتاد اروپا
دامنی دارم بلند،
و خسته شدم
بس که تا آمدم عاشق شوم
جنگ شد...
مهدیه لطیفی

بانو
همه ی زندگی ام
به دوست داشتنت گذشت
به چشمهایت بسپار
بگذارند کمی زندگی کنم

امیر عباس سوری


ممنونم از همراهی تون دوست عزیز
با مهر
احمد

نیلوفر سه‌شنبه 1 دی 1394 ساعت 16:34

گفت : از سالهایی که گذشت بگو .
گفتم : بگذار از کسی بگویم که سالها گذشت و از تو نگذشت !

(نیکی فیروزکوهی)

واقعا لذت بردم از این انتخاب دلنشین

زندگی
همه اش بد نبود
روزهای خوبی هم داشت
که نیامدند

فاطمه ضیاالدینی


خوشحالم که این شعر را دوست داشتید خانم نیلوفر عزیز
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.