چشم گریان تو نازم

چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین
گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین

بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست
یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین

مانده ام با آب چشم و آتش دل ، ساقیا
چاره ی کار مرا در آب آتشگون ببین

رشکت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار
ای گشوده دست یغمای خزان ، اکنون ببین

سایه دیگر کار چشم و دل گذشت از اشک و آه
تیغ هجران است اینجا ، موج موج خون ببین

هوشنگ ابتهاج

نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام پنج‌شنبه 26 آذر 1394 ساعت 18:36 http://bargahedel49.blogfa.com

دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را
من دوست دارم زندگی با دست‌هایت را

از بی‌قراری‌های قلب من خبر دارد
بادی که می‌دزدد برای من صدایت را

روی زمین بودی و من در ماه دنبالت
باید ببخشی شاعر سر به هوایت را

تسخیر تو سخت است آنقدری که انگار
در مشت خود جا داده باشم بی‌نهایت را

زود است حالا روی پاهای خودم باشم
از دست‌های من نگیری دست‌هایت را

هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار می‌بینند در من رد پایت را

بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی
گنجشک‌ها خانه به خانه ماجرایت را

وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را !



رویا باقری

دلارام دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 13:09 http://bargahedel49.blogfa.com

سلام جناب زیادلو

هر وقت به این وبلاگ میام

از نوشیدن کلام وانتخابهای نابتان سر مست میشوم

بسیار زیبا

تمامی گلچین هایتان!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.