باز هم بگو دوستم نداری

این شهر
پر است از حرف من و تو
عینک آفتابی ات را
از روی چشم هایت بردار
تا آفتاب مرداد بگوید
چقدر بخاطرت
سیلی توی گوشم زد
تا آدمم کند

بلند شو
گوش کوچه تان را بگیر
تا بگوید
چقدر با قدم هایم
سرش را درد آوردم

شب که شد
پرده پنجره را کنار بزن
به ماه نگاه کن
تا ببیندت
تا بفهمد
هرچه از تو گفتم راست بود
تا ببینی خودش را
از خجالت پشت ابرها پنهان می کند

حالا باز هم بگو
دوستم نداری

محسن حسینخانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.