جزیره ای ست عشق تو

جزیره‌ای‌ست عشق تو
که خیال را به آن دسترس نیست
خوابی‌ست ناگفتنی
تعبیر ناکردنی
به‌راستی عشق تو چیست ؟
گل است یا خنجر ؟
یا شمع روشنگر ؟
یا توفان ویران‌گر ؟
یا اراده‌ی شکست‌ناپذیر خداوند ؟
 
تمام آن‌چه دانسته‌ام
همین است
تو عشق منی
و آن‌که عاشق است
به هیچ چیز نمی‌اندیشد

نزار قبانی

نظرات 10 + ارسال نظر
اخرین نفس جمعه 20 آذر 1394 ساعت 13:20 http://nafassr. blogfa. com

مهرداد جمعه 20 آذر 1394 ساعت 02:07 http://vadeyedidar.blogfa.com/

با سلام دوست عزیز و قدیمی منتظرتون هستم

شیرین فرهادی پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 01:32

سلام جناب زیادلو عالی هست وبلاگتون...
جوان تر که بودم...خیلی جوان تر؛ هرگز نمی دانستم روزی خواهد آمد
که اینهمه در جایگاه لیلی...شیرین...عذرا...اینهمه زنانه خواهم شد
نمی دانستم طعم قرمه سبزیهایم...عطر کیک هایم...اینهمه شاعرانه خواهد شد
راستی...اگر می دانستم....باز هم آنهمه فرمول. ..آنهمه کاغذ زیست و فیزیک را می خواندم؟؟؟؟
با کدامین فرمول آیا ؛ چشمان تو را ثابت کردم؟
از روی کدام فرض آیا ؛ هندسه نا پیدای تو را حکم نمودم؟
شیرین فرهادی


..........................................

به ایوان پر از مهتابت آمدم

به خوابت آمدم

در باغ های خوابت

حوضی بلور دیدم

فواره ای در آن آواز می خواند

یک خوشه نور چیدم

کنار آن حوض آواز

مردی دیدم که چهره اش روشن بود

مردی که در شیدایی

خیلی شبیه من بود.

عمران صلاحی

شیرین فرهادی سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 19:04

همه جا چشمانم پی توست...
ای عاشقانه ترین حادثه زندگی
پیدایم کن...با دستان مهربانت

بهاران سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 14:20

سلام
بعد از مدتی که سعادت خوندن وبلاگ زیباتون رو نداشتم با خوندن این شعر عالی لذت بردم.
ممنون از انتخاب های ناب شما

دلارام دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 13:44

هیچ کجای جهان
جایی برای ماندن نیست
من
نفس هایم را
در ریه های تو جا میگذارم


نیلوفر جعفری

دلارام دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 13:18

سلام جناب زیادلو

باز هم انتخابهایی زیبا دلنشین

ا

سپیده متولی دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 09:19 http://www.sepideh-motevalli.blogsky.com

نزار قبانی همیشه مهربان

سپیده متولی دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 09:19 http://www.sepideh-motevalli.blogsky.com

بی وفایــی پیش چشم این اهالی خوب نیست
التماست می کنم این بی خیالی خوب نیست

خنده های رفتنت در کوچـــه ها ویــران گرند
گریه های ماندنم در این حوالی خوب نیست

مادرم می گفت:شاید یک غروبی آمدی
انتظار سرنوشت احتمالی خوب نیست

بی تو مشغــول تمـــام ِ خاطرات رفته ام
ای تمام هستی ام خوداشتغالی خوب نیست

کـــــوزه ای هستم کـــه با درد ترک خو کرده ام
جابه جایی های این ظرف سفالی خوب نیست

چون رمیدن های آهـــو نازهایت جالب است
دشت چشمم را نکن حالی به حالی خوب نیست

بعد از این حال من و این کوچــه و این باغ گل
از نبودت مثل این گلهای قالی خوب نیست


"ابوالقاسم خورشیدی"

سلام جناب زیادلو سپاسگذارم به خاطر انتخاب شعر نزار عزیز

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.