نجوای عاشقانه

آرامم
دارم به‌خیال تو راه می‌روم
به‌حال تو قدم می‌زنم

آرامم
دارم برای تو چای می‌ریزم
کم رنگ و
استکان باریک
پر رنگ و
شکسته قلم

آرامم
دارم برای تو خواب می‌بینم
خوابی خوب
خوابی خوش
خوابی پر از چشم‌های قشنگ تو
صدای جانم گفتنِ تو و
برای تو مردنِ
من

آرامم
به‌خوابی پراز خیلی دوستت دارم
پر از کجا بودی
پر از سلام ، دلم برای تو تنگ شده است
دارم برای تو خواب می‌بینم

آرامم
کنارِ تو حرف می‌زنم
چای می‌ریزم
تنت را بو می‌کنم و
لبت را می‌بوسم
دستت را می‌گیرم و به‌ سمت پاییز قدم می‌زنم و
دل به‌دریا می‌زنم

و به تو سلام می‌کنم
سلام علاقه‌ی خوبم
علاقه‌ جانِ من
من به خیال تو
آرامم

می‌دانی
من سال‌هاست به دوست داشتنِ تو آرامم

افشین صالحی

نظرات 5 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 16:10 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


.......................................................

نمی خواستم ناراحتت کنم ، اما
انگار کردم !
با دوست داشتن ِ زیادم
با هِی ببینمت هایم
با همیشه ببخشها و
همیشه ، دلَم برایِ تو تنگ شُده هایم .. نمی خواستم ناراحتت کنم ، اما
انگار کردم !
وقتی که با شانههایِ بالا گرفته از تو میگفتم
وقتی که نام تو را بلند میخواندم
وقتی که در همیشه ،
هر جا
تو را به نام کوچَکت صدا میکردم

نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم !
وقتی که آن همه تو را
خواب دیدم ... نمیخواستم
اما ...
.
افشین صالحی

دلارام سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 16:38 http://banooyebeheshteman2.blogfa.com

کجا پنهان کنم تو را؟!
پشت کدامین واژه
کدامین سطر
که از خط شعرهایم بیرون نزنی
و طبل رسوایی ام را نکوبی

کجا پنهان کنم تو را ؟!
که گونه هایم
از عشق گل نیندازند
چشمانم
از دوری ات نبارند
و دستانم
بهانه ات را نگیرند

لبریز ام از تو
عطر دلدادگی ام
تمام شهر را پر کرده است
و تو
آشکارترین پنهان منی.


"سارا قبادی"

دلارام سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 16:08 http://banooyebeheshteman2.blogfa.com

اشتیاق دیدن رویت

از دو جهان آزادم کرد.

کاش بشود

کاسه خیال را

از رایحه چشمانت پر کنم

یکجا سر بکشم

مست شود ذهن

بیداد کند دل ...

ماتیلدا دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 11:03

سلام احمد عزیز

انتخابهات مثل همیشه عالیست..

شاد و سلامت باشی

سپیده متولی دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 09:22 http://www.sepideh-motevalli.blogsky.com

خسته ام بعد تو از این همه شب بیداری
دم به دم یاد تو و درد و غم و بیداری

برو هر جا بنشین پشت سرم حرف بزن
این چنین نیست ولی رسم امانت داری

قهوه ی تلخ رقیبان که مرا خواهد کشت
سهم من از تو شد این رسم بد قاجاری

دل من خواست که یک بار دگر برگردی
دیگر از جانب من نیست ولی اصراری

همه گفتند که تو خنده کنان می رفتی
خسته ام از تو و این ماضی استمراری

"محمد شیخی"

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.