صدای دوست داشتنی تو

صدای دوست داشتنی تو را
روی دیوار هولناک شبم نقاشی کردم
نام دوست داشتنی تو
سوسن سپیدی است از ساحل دریایمان
و موجی است بیدار
که بر روی شن های بی خوابی دیر هنگامش چشم به راه است
چشم به راه شهسوار ماه که از میان ابرها می آید
صدای دوست داشتنی تو را نقاشی کردم
و نام دوست داشتنی تو
غنچه ای از جنس نسیم است که می درخشد
در دوزخ صحرای انزوا و شب هولناک من

معین بسیسو شاعر فلسطینی
مترجم : زهرا ابومعاش 

نظرات 3 + ارسال نظر
سپیده متولی سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 17:02 http://www.sepideh-motevalli.blogsky.com

در خلوت خــــــاموش من ، یاد تو نجوا می کند

در ظلمت سرد شبم ، صد شعله بر پا می کند

در لحظه های بی کسی ، در کوچه های اضطراب

یاد تــــو ، این همـــزاد مــن ، با من مدارا می کند

با این همه بیگانگی در غربتی این گونه تلخ

یاد تو ، این پیمانه را ، بر من گوارا می کند

در این فضای غمزده ، در این غروب پر ملال

این آشنای مهربان ، بغض مـــرا وا می کند

من بی تو با یاد توا م ، هر جا که هستم با منی

هر شعر من نام تورا ، در خویش نجـــوا می کند

ای شهرزاد شهر شب ، شب خوش ، چه می داند کسی

کاین صحنه ساز کور و کر ، فــــــــــــــردا چه با ما می کند

"احمد بدیعی"


...........................................................
چه اتفاقی در حنجره ی تو می افتد

که صداها این چنین صمیمی

گوشواره می شوند؟

خوبی تو این ست که چشم هم ببندم باز

زیبایی

با من اندازه یک عمر حرف بزن

که شنیدنت

صدا نیست تصویر است

تو لالایی خوابِ وسط روزی

زمزمه ی ترانه ای لابه لای ظهر

تو قصه ی شبی هستی

که کم مانده لباس صبح بپوشد

این را هنوز نیامده بودی و

ندیده بودمت

فهمیدم...


رسول ادهمی

دلارام دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 08:00

هوایت که به سرم می زند
دختر بچه ای می شوم شیطان!!!
به اغوش می کشمت
و
پنهان می کنم چشمهای دهن لقم را که
دوست داشتنهایم مخفی بماند
من قصه عشق را زیر گوشت می بارم
تا به هر قطره بیشتر بلرزانم دات را...

نادی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.