آن باده منم ، جام تنم بر تو گوارا

یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را
تا آب کند این دل یخ بسته ی ما را

من سردم و سر دم ، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را

جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ست
با گرمترین پرتو خورشید بیارا

از دیده برآنم همه را جز تو برانم
پاکیزه کنم پیش رُخت آینه ها را

من برکهی آرام و تو پوینده نسیمی
در یاب ز من لذت تسلیم و رضا را

گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را

هر لحظه که گل بشکُفد آن لحظه بهار است
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را

می خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را

از باده اگر مستی جاوید بخواهی
آن باده منم ، جام تنم بر تو گوارا
 
سیمین بهبهانی

نظرات 8 + ارسال نظر
ماتیلدا شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 21:03

سلام احمد عزیز امیدوارم حالتون بهبودپیدا کرده باشه...

لطفا زودتر برگردین
شاد و سلامت باشی احمد عزیز

ماتیلدا پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 18:02

دل از سیاست اهل ریا بکن خود باش
هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست....

سلام احمد عزیز امیدوارم حالتون خوب شده باشه و هرچه زودتر بروز شین دوست خوبم..

دلارام پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 01:02 http://banooyebeheshteman2.blogfa.com

سال ها پیش ازین به من گفتی
که «مرا هیچ دوست می داری؟»
گونه ام گرم شد ز سرخی ی ِ شرم
شاد و سرمست گفتمت «آری!»
باز دیروز جهد می کردی
که ز عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تو را گفتم
که «دگر دوستت نمی دارم!»
ذره های تنم فغان کردند
که، خدا را! دروغ می گوید
جز تو نامی ز کس نمی آرد
جز تو کامی ز کس نمی جوید
تا گلویم رسید فریادی
کاین سخن در شمار باور نیست
جز تو، دانند عالمی که مرا
در دل و جان هوای دیگر نیست
لیک خاموش ماندم و آرام
ناله ها را شکسته در دل تنگ
تا تپش های دل نهان ماند
سینه ی خسته را فشرده به چنگ
در نگاهم شکفته بود این راز
که «دلم کی ز مهر خالی بود؟»
لیک تا پوشم از تو، دیده ی من
برگلِ رنگ رنگِ قالی بود
«دوستت دارم و نمی گویم
تا غرورم کشد به بیماری!
زانکه می دانم این حقیقت را
که دگر دوستم... نمی داری...

زنده یاد سیمین بهبهانی

دلارام پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 00:52 http://banooyebeheshteman2.blogfa.com

سیمین بهبهانی بامداد امروز (سه‌شنبه، 28 مردادماه) در سن 87سالگی بر اثر ایست قلبی و تنفسی دار فانی را وداع گفت.

بهبهانی بارها به عنوان نامزد دریافت نوبل ادبیات مطرح شده است و اشعار او بیش از 6 دهه با 19 مجموعه آثار خود روایتی از تاریخ معاصر ایران است.
رادیو ملی آمریکا می نویسد: اوباما در پیام تبریک خود در نوروز 1390 به یکی از شعرهای سیمین بهبهانی اشاره کرد و گفت: مایلم سخنانم را با خواندن شعری از سیمین بهبهانی بانویی که اخیرا از سفر به خارج از ایران محروم شده است اما اشعارش لرزه بر جهان افکنده و بسیار فراتر از مرزهای ایران رفته است، به پایان ببرم
اگر چه پیرم ولی هنوز،
مجال تعلیم اگر بُوَد،
جوانی آغاز می کنم
کنار نوباوگان خویش
حدیث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل،
چو برگشایم دهان خویش
رادیو "ان پی آر" می نویسد: اولین ترجمه انگلیسی شعرهای خانم بهبهانی مجموعه اشعار او در "ستاره شکسته " است که در سال 1951 سروده است.
این گزارش می افزاید: یکی از مهم ترین شعرهای خانم بهبهانی شعر " دوباره می سازمت وطن" است که در سال 1360 سروده است.
ان پی آر می نویسد: اشعار خانم بهبهانی را خانم فرزانه میلانی در آمریکا به انگلیسی ترجمه کرده است.
خانم میلانی که فارغ التحصیل زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ویرجینیاست معتقد است بخش بزرگی از تاریخ معاصر ایران را می توان با مرور 6 دهه آثار خانم بهبهانی مطالعه کرد.

ماتیلدا چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 16:39

یک شعر تمیز و تازه تحویل بگیر
از سنگ بیا گدازه تحویل بگیر
هرکس به تو گفت پشت چشمت ابروست
تو اسم بده جنازه تحویل بگیر

مانا باشی احمد عزیز

گلی چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 15:44

عشق هیچ نمی دهد الا خودش و هیچ نمی ستاند مگر از خودش
عشق مالک هیچ نیست و در تملک کسی هم در نمی آید: چرا که
عشق را عشق کافیست....

جبران خلیل جبران

سپیده متولی چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 15:34 http://www.sepidehmotevalli.blogfa.com

زمین شناسِ حقیری تو را رصد می کرد
به تو، ستاره ی خوبم نگاه بد می کرد

کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم
کسی که محو تو می شد، مرا لگد می کرد

تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی دانی
چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد

بگو به ساحل چشم ات که من نرفته، چطور؟
به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد

چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند
چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد

کنون کشیده کنار و نشسته در حجله
کسی که راه شما را همیشه سد می کرد


"کاظم بهمنی"

سه نقطه های دلم ... چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 13:03 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/

انتخابی بسیار زیبا ، لذت بردم
یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را
تا آب کند این دل یخ بسته ی ما را


...........................................
در من زنی
نشسته در آغوش خاطره ای ،
بوسه هایش را ،
دانه دانه می نشاند ،
در شالیزار دلم ..


ای لیا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.