دوست داشتن

هر چه زیبایی و خوبی
که دلم تشنه اوست
مثل گل ، صحبت دوست
مثل پرواز کبوتر
می و موسیقی و مهتاب و کتاب
کوه ، دریا ، جنگل ، یاس ، سحر
این همه یک سو ، یک سوی دگر
چهره همچو گل تازه تو
دوست دارم همه عالم را لیک
هیچ کس را نه به اندازه تو

فریدون مشیری

نظرات 9 + ارسال نظر
تندیس (آهید) چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 11:23 http://ketablog.roomfa.com/


عالیست

ممنونم از لطف شما دوست گرامی
مانا باشی
با مهر
احمد

سه نقطه های دلم ... پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 19:48 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


....................................
عشق
این است
که مردم
ما را با هم اشتباه بگیرند
وقتی
تلفن با تو کار دارد
من پاسخ بگویم
و اگر دوستان
به شام دعوتم کنند
تو بروی
وقتی هم
شعر عاشقانه جدیدی
از من بخوانند
تو را سپاس بگویند
نزار قبانی

دوستت دارم
بی آنکه بدانم
چطور ، کجا ، یا چه وقت ؟
چه آسان دوستت دارم
بی هیچ غرور یا دشواری
تو را اینگونه دوست دارم
چون طریقی دیگر برایش نمی دانم
آن چنان به هم نزدیکیم
که دست های تو بر گردنم
گوئی دست های من است
و آن طور در هم تنیده ایم که
وقتی چشمانت را می بندی
من به خواب می روم

پابلو نرودا

ممنونم از همراهی تان دوست مهربانم
مانا بشید
با مهر
احمد

سپیده متولی پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 10:08 http://www.sepidehmotevalli.blogfa.com

می روم! اما نه دور از تو که دائم در منی
گرچه گور خاطراتم را به توفان می کًنی!

می روم! تا آن من ِ من ، آن من دیگر شوم

خسته ام از این من ِ با چشم هایت ناتنی!

می روم! تا مردنــــم را دوره ای دیگــر کنم

شاید این نوبت جنون کاسه ام را بشکنی!

رفته ام از یــــاد تقویمت به قهــــر روزگار

ای در عمق خاطراتم تا همیشه ماندنی!

می مزم طعم عسل از شور لب چرخانی ات

ترُد و شیرین و خنک می ریزد از این منحنی!

زندگــی یعنـــی تنیدن بر مدار عــاشقی

سوختن در بغض ماندن با غروری آهنی!

زندگی یعنی همین! ای با جنونم متصل

ای شکوه برگ برگ آسمـانت خواندنی!

تــو! درون اشتیاق زخمی و توفانـی ام

شور را در اوج با ساز مخالف می زنی

گرچه سالار غزل تا بی نهایت "منزوی" ست

این غــــزل امــــا نشسته در ردیف "بهمنی"!

ای تمـــام آرزویم چشم هایت ، ناگهــــان

می روم ! اما نه دور از تو که دائم با منی!

"سالار عبدی"

روزی نو
آغازی نو
جغرافیای بوسه ی من ، کجایی ؟
تا در سپیده های تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی ؟
شب تابستانی بی حس کنار جاده افتاده است
دلم می خواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم
و لب پر زنان به بستر خود می روم
بی آنکه تو را ببینم
روزی تو
آغازی نو
جغرافیای خانه ی من , کجایی ؟

شمس لنگرودی

با درود و سپاس از همراهی تان خانم متولی عزیز
پاینده باشید
با مهر
احمد

دلارام پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 08:05

سلام صبحتون بخیر

انتخابتون مثل همیشه زیباست

سلام خانم دلارام عزیز
روز شما به خیر
ممنونم از لطف شما دوست گرامی
مانا باشید
با مهر
احمد

دلارام پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 08:04

لبـــــــــــریز غزلهای عجیب است نگاهت

تلفیق شراب و شب و سیب است نگاهت

امشب عرق شرم به آیینه نشسته ست

ازبسکه نجیب است و نجیب است نگاهت

دشتی ست پر از شعر و غزل،برکه و باران

ماوای غزالان غــــــــــــــریب است نگاهت

گیسوی بلنــــــــــد تو شبیه شب یلداست

باجلوه ی مهتــــــــــاب رقیب است نگاهت

تو وسوسه انگــــــــــــــیزترین شعر خدایی

چون آیه ی آییــــــنه و سیب است نگاهت

هرچنــــــــــد یقین داشتم از لحظه ی آغاز

هـــــــرگز نسرودم که:فریب است نگاهت...!

صبح جمعه ات به خیر
هر کجا هستی ، به یاد من باش
من با تو چای نوشیده ام
سفرها کرده ام
از جنگل ، از دریا
از آغوش تـــو شعرها نوشته ام
رو به آسمان آبی پرخاطره
از تو گفته ام ، تو را خواسته ام
آه ای رویای گمشده
هر کجا هستی صبح جمعه ات به خیر

نیکی فیروزکوهی

ممنونم از حضورتون خانم دلارام عزیز
با مهر
احمد

فرزانه پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 02:55 http://ruybenmayo.blogfa.com/

سلام احمد عزیز
بسیار زیبا بود. چه موسیقی دلنشینی ..
درود بر شما

سلام فرزانه عزیز
خوشحالم که این شعر را پسندید
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی
با مهر
احمد

یه دوست چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 18:00 http://www.zahra1374.blogfa.com

بسیار زیبااااا


یادت بخیر
من و تو
و یک دنیا عشق!
اما حالا
من و تو
و یک دنیا فاصله
صدایم را میشونی؟
زیر خاک زمزمه ام نام تو هست
نکیر و منکرم را نام تو گفتم
همانطور که جواب همه ی سوال های من تو بودی
درمان همه ی دردهایم!
نگران نباش!
اعضای بدنم که تجزیه میشود
درد نمیکشم نه که مرده ام نه! چون تمام فکرم کنار توست!

زهرا محمدزاده.آ

وقتی
به چشم هایت نگاه می کنم
مثل این ست که باز عاشق می شوم
تا به یاد آورم
چرا دوستت دارم
و راه دیگری وجود ندارد
وقتی تـــو
وعده گاه می شوی
و من پر از ملاقاتم

پرویز صادقی

خانم زهرا عزیز از حضور صمیمانه تون و شعر زیبایی که نوشتید کمال تشکر را دارم
مانا باشی
با مهر
احمد

نیلوفر چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 15:33

درود احمد آقای عزیز
چقدر دل انگیز و زیباست ، تلفیقی از بهترین ها..
حسن انتخابتون همیشه برای من لذت بخشه
براتون بهترین ها رو آرزومندم

ممنونم از لطف شما خانم نیلوفر عزیز
از همراهی همیشگی تون سپاسگزارم
با مهر
احمد

مهدخت چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 13:33

درود احمد عزیز

این انتخاب تون به دلم نشست و چند بار خوندمش..
سپاس بی کران

مرسی مهدخت عزیز
خوشحالم که این شعر را دوست داشتید
موفق باشی
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.