کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه ، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ، شعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من ...
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم
چهره تلخ زمستانی جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم

فروغ فرخزاد

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 25 آذر 1398 ساعت 15:15

این شعر رو فرزند حبیب محبیان ، محمد حبیبیان خیلی زیبا اجرا کرده ، یاد فروغ و حبیب گرامی

سپاس از همراهی صمیمانه شما دوست گرامی
زنده باشید
با مهر
احمد

Mohammad دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 12:44 http://interesting &M

سلام ،روزتون زیبا

خوشحالم که دوست داشتید بزرگوار
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.