شکرانه


آن قدر به تو نزدیک بودم
که تو را ندیدم
در تاریکی خود ، به تو لبخند می زنم
شکرانه ی روزهایی
که کنار تو
راه رفته ام

شمس لنگرودی

نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 00:21 http://banooyebeheshteman2.blogfa.com

در عروسیِ تو خواهم رقصید
اگرچه ناشیانه،
حتا اگر چشمانم
دو پنجره باشند رو به رگبارهای پاییزی چمخاله...

وقتی تو در جامه‌ی سپیدت
سیگار از دهانِ مردانِ مجلس بی‌اندازی
و درزِ پرده‌های خانه
به حجره‌های شهرفرنگی بدل شود
که فرشته‌گان
برای تماشا کردنت
پشت آن‌ها صف می‌کشند،
من هم میان میهمانان خواهم بود
با هزار قمریِ سَربُریده در نگاهم...

آینه‌ای که تو در آن بنگری هرگز نمی‌شکند
و ماشینی که به شادباش عروس شدنت بوق بزند،
به دره نخواهد افتاد...

عروسِ افسون‌گری که شانه‌هایت
نصف‌النهار جهان را تعیین می‌کنند!
آن شب مقابلِ چشمانت
تانگویی تک‌نفره خواهم رقصید
با باران... //

یغما گلرویی

آواز کــن مـــرا
ای آمده از باغ و گل و بنفشه
سکوت از خواب حوصله گذشته است
آواز کــن مـــرا
و بگو از قداست رنج
تا نفرین مردگان دوزخی
آهسته بیا ، آهسته و نرم
چون شبحی بر من بگذر
واز اندوه هیچ مگــوی
که این عفریت رنگ پریده
همه ی سهم مــن از این جهــــان است

فاطمه دائمی ضرابی

ممنونم از حضورتون خانم دلارام عزیز
با مهر
احمد

فرزانه سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 12:49 http://ruybenmayo.blogfa.com

درود بر شما و حسن انتخابت احمد عزیز

ممنونم فرزانه جان
خوشحالم که شعر را دوست داشتی
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.