زخمی

به جز تو
محبوب من
مردان بی شماری را دوست داشته ام
بر شانه های بی شماری گریسته ام
و بوسه ها و لبخند هایم را
با لبان بسیاری
در میان نهاده ام
مردان بی شماری
همه با یک نام
همه با یک چهره
با خنجر هایی شبیه هم
که تنها
جای زخم هایشان
روی قلبم
با هم
فرق دارد

انسیه موسویان

نظرات 1 + ارسال نظر
بتول چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 07:51

با منیّ و بی منی

مثل آفتاب نیمه های دی

از پس حریر ابر

هستی و همیشه نیستی

مثل عطر گل میان دفترم

مثل برق چشمک ستاره

در شبی چنین سیاه

من ولی همیشه قانعم

شکر می کنم

دلخوشم به این حضور گاه گاه ...



انسیه موسویان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.