تنها می دانم که دوستت دارم

ببین ویران شده ام
بر باد رفته ام
از پای تا به سر در عشق غرقم
دیگر حتی نمی دانم که آیا
زنده ام یا نه ؟
چیزی می خورم یا نه ؟
نفسی بر می آورم یا نه ؟
سخنی می گویم یا نه ؟
تنها می دانم که دوستت دارم

آلفرد دو موسه

نظرات 1 + ارسال نظر
بتول چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 08:03

اینجا

خورشید را دزدیده اند اما

بگذار

لبخند تو

-این شعر شور انگیز-

خورشید من باشد

در فصل بی باران و بی لبخند

بگذار

تا چشم تو

-این باغ عطر و رنگ-

تنها دلیل روشن عاشق شدن باشد...





انسیه موسویان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.