ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شعریست در دلم
شعری که لفظ نیست ، هوس نیست ، ناله نیست
شعری که آتش است
شعری که می گدازد و می سوزدم مدام
شعری که کینه است و خروش است و انتقام
شعری که آشنا ننماید به هیچ گوش
شعری که بستگی نپذیرد به هیج نام
شعریست در دلم
شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود
می خواهمش سرود و نمی خواهمش سرود
شعری که چون نگاه ، نگنجد به قالبی
شعری که چون سکوت ، فرو مانده بر لبی
شعری که شوق زندگی و بیم مردن است
شعری که نعره است و نهیب است و شیون است
شعری که چون غرور ، بلند است و سرکش است
شعری که آتش است
شعریست در دلم
شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود
شعری از آنچه هست
شعری از آنچه بود
نادر نادرپور
هر شب، هر نیمه شب
من منتظرم
تا کسی مرا صدا بزند
کسی مرا صدا نمی زند
اما من منتظرم
*
صدایم کن
*
بگذار مثل کودکی شاد
شتابان به سوی تو بدوم
مثل دختر بچه ای خندان
با دامنی پر چین
روی دیواری کوتاه
راه روم
*
و شعر های کودکانه بخوانم
و سر انجام
از آن دیوار کوتاه بپرم پایین
و لی لی کنان به سیبی شیرین
دندان بزنم
و به دانه های انگور
بوسه بزنم
و چشم هایم را ببندم
و دوباره شعر های کودکانه
و بچرخم در باد
صدایم کن