ای فرستاده سلامم به سلامت باشی

ای فرستاده سلامم به سلامت باشی
غمم آن نیست که قادر به غرامت باشی

گل که دل زنده کند بوی وفایی دارد
تو مگر صاحب اعجاز و کرامت باشی

خانه ی دل نه چنان ریخته از هم که در او
سر فرود آری و مایل به اقامت باشی

دگرم وعده ی دیدار وفایی نکند
مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی

شبنم آویخت به گلبرگ که ای دامن چک
سزدت گر همه با اشک ندامت باشی

می کنم بخت بد خویش شریک گنهت
تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشی

ای که هرگز نکند سایه فراموش تو را
یاد کردی به سلامم به سلامت باشی

هوشنگ ابتهاج

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.