من از تنهایی به انزوا نمی رسم

من از تنهایی به انزوا نمی رسم
من از تنهایی شکوه ندارم
من از تنهایی نمی ترسم
از شما می ترسم
از عشق تان
دوستی تان
زندگی تان و حرف هایتان وحشت دارم

می ترسم با عشق قلبم را بشکنید
و در شکل دوست آزارم دهید

پس مرا با این یگانه ، این عزیز
و این صمیمی ترین
تنها گذارید

مرا با تنهایی خویش تنها گذارید
ای سیل بی خبر و ای مردم گمراه
هرچه بدی بود از شما بود
و هرچه پاکی است از اوست

تنهایی زیباست
صادق است
و همیشه با من است
عاشقم نیست تا دلم را بشکند
و وعده ای نداد
تا از پشت پا زدن به آن بیم داشته باشم
یکرنگ است
و تنها اوست که مرا تنها نگذاشت

آرش نیک سیمائی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.