به عشق که رسیدی

گرسنگی ام
قدیمی است
به عشق که رسیدی
قوت مرا
با مشت و شتاب
پیمانه کن
از بد حادثه
به سراغ تو
نیامده ام
از پیراهنت دستمالی می خواهم
که زخم عتیقم را ببندم
و از دهانت بوسه ایی
که جهانم را
تازه کنم

حسین منزوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.