من زنی هستم سزاوار تو

حالا تو روبرویم نشسته ای
به بزرگی روزهایی که به تو فکر می کردم
تو مرد سرزمین عشقهای سختی
معشوقه های تو تاب دیدارت را نداشتند
برای رسیدن به تو باید احرام پوشید
برای رسیدن به تو باید طواف کرد جهان را
از استوای گرم وآتشین گذشت
از قطب های سرد و یخزده
بدنامی را به جان خرید
چونان مریم مقدس و منزه شد
برای رسیدن به تو هزار مرحله را باید گذارند
حالا اما روبروی تو نشسته ام
من زنی هستم سزاوار تو
سزاوارم که درچشمان تو قراربگیرم
تو مرا به دنیا آوردی
خلق کردی
ودرآغوش کشیدی
چه دلچسب است بعد ازاین سفردور
رسیدن به چنین مردی که خالق است

لورکا سبیتی حیدر شاعر لبنانی
مترجم : بابک شاکر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.