با من آئید به میخانه که جانان اینجاست

با من آئید به میخانه که جانان اینجاست
عشق و شوریدگی و حال و دل و جان اینجاست

با من آیید با این خانه حسرت زدگان
درد دنیا همه همراه به درمان اینجاست

می بنو شید و از این محنت هستی برهید
جای آرامش بعد از همه توفان این جاست

هوشمندان دل افسرده بدانند که مست
و ز غم عقل رها گشته ، فراوان اینجاست

با دل سرد عزیزان پراکنده بگوی
گرمی مجمع سرهای پریشان اینجاست

مست شو تا که نظر بازی رندانه ترا
گوید ای سوخته دل ظاهر و پنهان اینجاست

این همان خلوت امنی است که رندان خواهند
جام جم ، عمر خضر ، مهر سلیمان اینجاست

معینی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.