در عشق تو عافیت حرام است

در عشق تو عافیت حرام است

آن را که نه عشق پخت خام است


کس را ز تو هیچ حاصلی نیست

جز نیستیی که بر دوام است


صد ساله ره است راه وصلت

با داعیهٔ تو نیم گام است


شهری ز تو مست عشق و ما هم

این باد ندانم از چه جام است


ز آن نیمه که پاک بازی ماست

با درد تو داو ما تمام است


ز آنجا که جفای توست بر ما

دیدار تو تا ابد حرام است


هر دل ز تو با هزار داغ است

هر داغی را هزار نام است


خاقانی را ز دل خبر پرس

تا داغ به نام او کدام است


خاقانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.