گل یخ

پشتگرمی به چه بودت که شکفتی ؟ گل یخ
وندر آن عرصه که سرما کمرِ سرو شکست
نازکانه تن خود را ننهفتی ، گل یخ

سرکشی های تبارت را ، ای ریشه به خاک
تو چه زیبا به زمستان ها گفتی ، گل یخ

تا سر از سنگ برآوردی ، دلتنگ به شاخ
از کلاغانِ سیه بال چه دیدی و شنفتی ؟ گل یخ

آمدی ، عطر وفا آوردی
همه افسانه ی بی برگ و بری ها را رُفتی ، گل یخ

چه شنفتی تو در این غمزده باغ ؟
که چو گل ها همه خفتند ، تو بیدار نخفتی ، گل یخ

راستی را که چه جانبخش به سرمای سیاه
شعله گون ، در نگه دوست شکفتی ، گل یخ

سیاوش کسرایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.