تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم

تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم
وای بر من گر ازین قید کنی آزادم

نازها کردی و از عجز کشیدم نازت
عجزها کردم و از عجب ندادی دادم

چون مرا می‌کشی از کشتنم انکار مکن
که من از بهر همین کار ز مادر زادم

تو قوی پنجه شکارافکن و من صید ضعیف
ترسم از ضعف به گوشت نرسد فریادم

آب چشمم مگر از خاک درت چاره شود
ورنه این سیل پیاپی بکند بنیادم

گاهی از جلوه ی لیلی‌روشی مجنونم
گاهی از خنده ی شیرین منشی فرهادم

جاودان نیست فروغی غم و شادی جهان
شکر زان گویم اگر شاد و گر ناشادم

فروغی بسطامی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.