نه دست اشتیاق

نه دست اشتیاق
نه پای پیشواز
درهم شکسته عطر لطیف نیاز و ناز
گل‌های من شکفته به گلدان او ولی
چشمان سبزفام وی از من گریخته است
لبریز کرده جام من از نوش آن نگاه
اما دریغ دست من این جام ریخته است
تا کی به هر بهانه سرودی نگاشتن
حرفی نمانده است
از او رمیده است
رویای خواستن
از من
کلام غمزده ی دوست داشتن

سیاوش کسرایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.