ای ساقی آرامم کن دیوانه ام رامم کن

ای ساقی آرامم کن دیوانه ام رامم کن
من خسته ایامم ساقی تو آرامم کن    

گمگشته ای در خویشم ساقی تو پیدایم کن 
با ساغر شیدایی سرمست و شیدایم کن

در سینه پنهان کردم فریاد آوازم را
محض خدا روزگار مشکن دگر سازم را

من مرغ خوش آواز این شهرم می دانم می دانی
کز رنج این خاموشی می گریم در خلوت پنهانی

از جان ما چه خواهی ای دست بیرحم زمونه
تا کی به تیر ناحق می گیری قلب ما نشونه

در سینه پنهان کردم فریاد آوازم را
محض خدا روزگار مشکن دگر سازم را

ای ساقی آرامم کن دیوانه ام رامم کن
من خسته ایامم ساقی تو آرامم کن

معینی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.