رباعیات ابوسعید ابوالخیر

ما عاشق و عهد جان ما مشتاقیست
ماییم به درد عشق تا جان باقیست

غم نقل و ندیم درد و مطرب ناله
می خون جگر مردم چشمم ساقیست
==========
چون حاصل عمر تو فریبی و دمیست
زو داد مکن گرت به هر دم ستمیست

مغرور مشو بخود که اصل من و تو
گردی و شراری و نسیمی و نمیست
==========
دردا که درین سوز و گدازم کس نیست
همراه درین راه درازم کس نیست

در قعر دلم جواهر راز بسیست
اما چه کنم محرم رازم کس نیست
==========
در سینه کسی که راز پنهانش نیست
چون زنده نماید او ولی جانش نیست

رو درد طلب که علتت بی‌دردیست
دردیست که هیچگونه درمانش نیست
==========
در کشور عشق جای آسایش نیست
آنجا همه کاهشست افزایش نیست

بی درد و الم توقع درمان نیست
بی جرم و گنه امید بخشایش نیست
==========
افسوس که کس با خبر از دردم نیست
آگاه ز حال چهرهٔ زردم نیست

ای دوست برای دوستیها که مراست
دریاب که تا درنگری گردم نیست
==========
هرگز المی چو فرقت جانان نیست
دردی بتر از واقعهٔ هجران نیست

گر ترک وداع کرده‌ام معذورم
تو جان منی وداع جان آسان نیست

ابوسعید ابوالخیر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.