ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را

ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوست‌تر دارم تو را

گر به صد خار جفا آزرده‌سازی خاطرم
خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را

قصد جان کردی که یعنی : دست کوته کن ز من
جان به کف بگذارم و از دست نگذارم تو را

گر برون آرند جانم را ز خلوت‌گاه دل
نیست ممکن ، جان من ، کز دل برون آرم تو را

یک دو روزی صبر کن ، ای جان بر لب آمده
زانکه خواهم در حضور دوست بسپارم تو را

این چنین کز صوت مطرب بزم عیشم پر صداست
مشکل آگاهی رسد از نالهٔ زارم تو را

گفته‌ای : خواهم هلالی را به کام دشمنان
این سزای من که با خود دوست می‌دارم تو را
 
هلالی جغتایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.