خوابی شیرین

خوابی شیرین
که در انتظار تعبیرش نبودی
بارانی
که دانه دانه تمیز می‌شود
و روی گونه‌ی من می‌نشیند
کاسه‌یی از صدف که فرشتگانش پاک کرده‌اند
تا از لبخندت پر شود

اینجایی ، تو
در آتش دست‌های من
و تشنه و بی‌امان می‌باری
می‌باری
و تسکینم می‌دهی

شمس لنگرودی   

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.