نذر کرده ام

نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که
این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم
یک نقاشی از پاییز میگذارم , که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر

یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

مهدی اخون ثالث

نظرات 4 + ارسال نظر
مبارزه با جعلیات شنبه 22 آذر 1399 ساعت 15:03

این مزخرف از اخوان نیست
منصف باشید

لطفا به جای ایراد گرفتن و انتقاد کردن کمی به داشته هایتان اضافه کنید
مانا باشید
با مهر
احمد

زهره جمعه 27 دی 1398 ساعت 12:21

سلام و ادب

عذر میخوام یه سوال دارم
این شعر نذر کردم در کدام یک از کتابهای مرحوم اخوان ثالث چاپ شده ؟

متاسفانه منهم اطلاعی ندارم
مانا باشید
با مهر
احمد

رالی پنج‌شنبه 8 آذر 1397 ساعت 06:45

دینا چهارشنبه 10 مرداد 1397 ساعت 02:19

سپاس از حضورتون
و خوشحالم که دوست داشتید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.