در کنار تو نباشم ؟

تو چه دوست داشتنی هستی ای زن
علی الخصوص
زمانی که در فاصله دو شکنجه به خوابم می آیی
قلبم البته تندتر می زند
اما نمی دانم
آیا بدلیل این رویای سبز شکوفان است ؟
یا بدلیل شکنجه ای که در انتظار شانه های لرزان ؟

همیشه از خود می پرسم
چرا لحظاتی را که با تو نبودم با تو نبودم ؟
ودر فاصله دو شکنجه
این پرسش پیوسته در برابرم مثل نگاه مرموزی می ایستد

آیا زمانی خواهد رسید
که من باز به اختیار خوددر کنار تو باشم
یا در کنار تو نباشم ؟
آنگاه چگونه ممکن است فکر کنم که نخواهم
که حتی لحظه ای در کنار تو نباشم ؟

رضا براهنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.