کسی چه می داند

کسی چه می‌داند
شاید ماه بالن بزرگی است
آمده از شهری پراشتیاق
در آسمان
که مردمانی زیباروی
در آن می‌زیند

چه کسی می‌داند
اگر زیبارویان من و تو را
پذیرا شوند
شاید من و تو
بر آن سوار شویم
و پرواز کنیم
بر فراز خانه‌ها
اصطبل‌ها
و ابرها
دور
و دور
تا آن شهر پر اشتیاق
در آسمان
که هرگز غریبه‌ای
پای بر خاکش ننهاده است

جایی که
سرتاسر بهار است
همه همدیگر را دوست می‌دارند
و گل‌ها خودشان
خودشان را می‌چینند

ادوارد استیلن کامینگز
مترجم : عباس صفاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.