ای که می‌پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست ؟

ای که می‌پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست ؟
منزل او در دل‌ست ، اما ندانم دل کجاست ؟

جان پاک‌ست آن پری‌رخسار ، از سر تا قدم
ور نه شکلی این‌چنین در نقش آب و گل کجاست ؟

ناصحا عقل از مقیمان سر کویش مخواه
ما همه دیوانه‌ایم ، اینجا کسی عاقل کجاست ؟

آرزوی ساقی و پیر مغان دارم بسی
آن جوان خوب‌رو و آن مرشد کامل کجاست ؟

در شب وصل از فروغ ماه گردون فارغم
این چنین ماهی که من دارم در آن محفل کجاست ؟

روزگاری شد که از فکر جهان در محنتم
یا رب ! آن روزی که بودم از جهان فارغ کجاست ؟

نیست لعل او برون از چشم گوهربار من
آری ، آری ، گوهر مقصود بر ساحل کجاست ؟

چون هلالی حاصل ما درد عشق آمد ، بلی
عشق‌بازان را هوای زهد بی‌حاصل کجاست ؟

هلالی جغتایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.