از جام عشق

مستیم و مستی ما از جام عشق باشد
وین نام اگر بر آریم ، از نام عشق باشد

خوابی دگر ببینیم هر شب هلاک خود را
وین شیوه دلنوازی پیغام عشق باشد

بی‌درد عشق منشین ، کندر چنین بیابان
آن کس رود به منزل کش کام عشق باشد

درمان دل نخواهم ، تا درد مهر هستم
صبح خرد نجویم ، تا شام عشق باشد

نشکفت اگر ز عشقش لاغر شویم و خسته
کین شیوه لاغریها در یام عشق باشد

بیش از اجل نبیند روی خلاص و رستن
در گردنی ، که بندی از دام عشق باشد

روزی که کشته گردم بر آستانهء او
تاریخ بهترینم ایام عشق باشد

مشنو که : باز داند سر نیازمندان
الا کسی که پایش در دام عشق باشد

از چشم اوحدی من خفتن طمع ندارم
تا پاسبان زاری بر بام عشق باشد

اوحدی مراغه ای

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.