عطر تو

به گذشته می اندیشم
جایی که تو
میان شاخه ای نشسته ای
و آرام
به میوه ای بدل می شوی
جایی که ریشه ات ، شیره زمین را می نوشد
و سرود بوسه ات
هجاهای یک ترانه را بخش می کند

عطر تو
به تندیسی از یک بوسه بدل می شود
و آفتاب و زمین
سوگندهاشان را به جا می آورند
در برابرت

میان شاخه ها ، گیسوی تو را خواهم شناخت
و چهره ات را
که در دل برگی تصویر می شود

و تو
تا نزدیکی عطش من
گلبرگ هایی خواهی آورد
و دهانم
با طعم تو آگین می شود
با بوسه و خونت
که توامان ، میوه ای است مرا
از باغچه ای که عاشقانش
در آرزویند

پابلو نرودا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.