از آن تو نیستم

از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام

دوست می داری مرا ، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام

آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم

سارا تیس دیل

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.