چه با عظمت است محبت

چه با عظمت است محبت
پس از صمیم قلب خود را تسلیم آن کن
عشق چیز کمی نیست
کسی که به بیماری مزمن عشق گرفتار شده است
عشق را از روی عقل اختیار نکرده است

بدون عشق زندگی کن
چرا که راحتی آن سختی است
و آغازش مریضی و پایانش کشته شدن است

در نزد من مرگ در راه عشق عین زندگی است
و این بخاطر عشقی است که به محبوبم دارم
این کشته شدن تفضلی است که او بر من نموده است


 پس اگر زندگی با سعادت میخواهی
در راه او بمیر که شهید خواهی بود
و اگر نه کسانی هستند که اهل این عشق سوزانند

به کشته عشق بگو که حقش را اداء کردی
و به مدعی بگو هیهات
هیچگاه چشم با سیاهی سرمه چشم سیاه نمیشود

محبوب من شما هستید
چه روزگار نیکی کند چه بدی
پس شما هر طور که دوست دارید باشید
من همان دوست شما که بودم هستم

عذاب رسیده از شما در نزد من گوارا است
و جور و ستمی که شما بر اساس حکم عشق بر من روا میدارید
عین عدل است

شما دل مرا ربودید
در حالی که دل من جزئی از من است
برای شما چه ضرری داشت اگر همه وجود مرا میبردید
و آن نزد شما میماند ؟

مردم همه فهمیده‌اند که من کشته نگاه او هستم
چرا که او در هر یک از اعضای من تیری نشانده است

اگر روزی نام او برده شد
به پاس او همگی به سجده درافتید و
اگر نمایان شد بسوی صورتش نماز بخوانید .

ابن فارض

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.