از بس که کشیدم از تو بیداد

 از بس که کشیدم از تو بیداد
از دست تو آمدم به فریاد

فریاد از آن کنم که آمد
بر من ز تو ای نگار بیداد

داد از دل پر طمع چه دارم
بر خیر چرا کنم سر از داد

مردی چه طلب کنم ز آتش
نرمی چه طلب کنم ز پولاد

شادی ز دل منست غمگین
در عشق تو ای بت پری‌زاد

هرگز دل من مباد بی‌غم
گر تو به غم دل منی شاد

من جان و جهان به باد دادم
ای جان جهان ترا بقا باد

انوری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.