نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست

نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلندتر زده ایم ، آن نگار کو ؟

جانا ، نوای عشق خموشانه خوش تر است
آن آشنای ره که بود پرده دار کو ؟

ماندم درین نشیب و شب آمد ، خدای را
آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو ؟

ای بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت
آن پیک ره شناس حکایت گزار کو ؟

چنگی به دل نمی زند امشب سرود ما
آن خوش ترانه چنگی شب زنده دار کو ؟

ذوق نشاط را می و ساقی بهانه بود
افسوس ، آن جوانی شادی گسار کو ؟

یک شب چراغ روی تو روشن شود ، ولی
چشمی کنار پنجره ی انتظار کو ؟

خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت
ای سایه ، های های لب جویبار کن

هوشنگ ابتهاج

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.