کمکم کن

 اگر
دوست منی
کمکم کن
تا از پیشت بروم
اگر یار منی
کمکم کن

تا از تو شفا یابم
اگر
می دانستم که عشق خطر دارد
دل نمی دادم
اگر
می دانستم که دریا عمیق است
دل نمی زدم
و اگر پایان را می دانستم

آغاز نمی کردم 


دلتنگ شده ام

به من بیاموز
که ریشه ی عشقت را
از ته بزنم
به من بیاموز
که اشک
چطور جان می دهد
در خانه چشم ؟
به من بیاموز
که قلب چگونه می میرد
و دلتنگی
خود را می کشد

اگر

پیامبری
از این جادو
و از این کفر
نجاتم ده
عشق تو
کفر است
رستگارم کن
اگر توان داری
از این دریا
بیرونم بکش
که من شنا نمی دانم
و موج آبی چشمانت
به ژرفایم می کشاند
من در عشق
نا آزموده ام
و بی قایق

اگر

پیش تو بها دارم
دستم را بگیر
که من سراپا عاشقم
که من در زیر آب
نفس می کشم
من غرق
غرق
غرق می شوم

نزار قبانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.